تو در خوابی


تو در خوابی
اکنون
ماه
در پس ابرها نهان
و هنوز
این پریشان
در پس دیوارهای نمور می گرید
چگونه ای
حال که دیگر مرا با خویشتن نداری



قطعه ای از دفتر شعر ژیناچ
#محمدامین_مرشدزاده
دیدگاه ها (۳)

‌مرا جز قلب تو وطنی نیستدر سفر به‌سان پرندگان‌ایمـبر گذشته‌م...

‍ ‌وقتی تو نیستی، حرف‌های زیادی هست برای با تو گفتن،و در حضو...

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی سر...

‌چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دلدر آن لبست همیشه گشاد کار ...

ای وای مادرم، دوباره دست به بازویت گرفتی و مرا پریشان کردی، ...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط