عاشقانه
باکه هستی بی وفا،حالاکه بامانیستی؟
فعلِ بودنْ بودی، اما بودی، اما نیستی!
من تو رایک روزیک جاناگهان گم کردهام
دائما میگردم آنجا را..در آنجا نیستی!
دستهایت رابه دستانم.چه میگویم من؟آخ
دردِسنگینیست هضم اینکه اینجانیستی
مانده از تو در میان کوچههای خاطرم
رد پایی از حدود هستها تا نیستی
دردیعنی اینکه میبینم نبودت رابه چشم
از تمام تو برایم مانده تنها نیستی
سهم تو مجموعهای از خاطرات خوبمان
سهم من تلفیقی از تنهاییام با نیستی!
بی توچندین راه دیگرهم برایم مانده ست
نیستی
فعلِ بودنْ بودی، اما بودی، اما نیستی!
من تو رایک روزیک جاناگهان گم کردهام
دائما میگردم آنجا را..در آنجا نیستی!
دستهایت رابه دستانم.چه میگویم من؟آخ
دردِسنگینیست هضم اینکه اینجانیستی
مانده از تو در میان کوچههای خاطرم
رد پایی از حدود هستها تا نیستی
دردیعنی اینکه میبینم نبودت رابه چشم
از تمام تو برایم مانده تنها نیستی
سهم تو مجموعهای از خاطرات خوبمان
سهم من تلفیقی از تنهاییام با نیستی!
بی توچندین راه دیگرهم برایم مانده ست
نیستی
۹.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.