پارت ۷
همونجور که چسبیده بودم به دیوار و ژان لبامو پشت سر هم هی بوس میکرد محکم و ول نمیکرد تو همین هین دستاشو برد آروم آروم لباسمو از تنم در آورد شونه هام و نصف سینم معلوم شد بعد ژان اونو آورد پایین تر و در گش آورد و انداختش رو زمین زیر پام منم گرفتم لباسشو گرفتم جلوشو جر دادم دکمه هاش پوکید بعد لباسشو در آوردم و انداختم پایین پاهامون بعد دو تا دستام گذاشتم پشت شونه هاش یکم پایین تر دستنو کذاشته بودم و ژانو لباشو پشت سر هم محکم بوس میکردم ژانم کمرمو گرفته بود چسبونده بود به خودش دستشو گذاشته بود رو کمرم یکم بالاتر گذاشته بود بعد دستامو کامال میمالیدم رو سینه ها ژان بالا و پایین از بالا آوردم پایین دستمو گذاشتم رو سینه هاش تکون ندادمشون همونجوری گذاشتمش و ژانم دستشو خیلی آرون کشید وسط سینه هام از وسط سینه هام رد کرد تا شیکمم کشید بلد ژان دستامو گرفت و بردشون بالا و همونجوری بالا نگه داشته بود و دستاشو از از بالای از مچ دستم کشید تا پایین از سمت دستام آروم کشیدم پایین بعد یکم رفتین جلو تر که یهو ژان از پشت افتادو منم باهاش افتادم باهاش افتادم که یهو لبام چسبید به لباش دوباره بعد ژان چرخید و منو اینوری کرد و دستاشم دو طرفم گذاشته بود و موهامم رو زمین پخش بود ما دوساعت تموم به چشا و لبای هم نگاه میکردیم چشامون یه لحظه از هم جدا نمیشد و منم خودمو توی چشمای اون میدیدم بعد ژان بهم گفت باوشی من به جز تو دختر دیگه ایو نمیبینم کورم من من فقط تو رو میبینم ازت چش برنمیدارم حتی یه لحظه هیچی نگفتم و دستمو کشیدم روی صورتش و یه لبخند زدم و گفتم منم به جز تو کسیو نمیبینم هیچ مردیو توهم نباید بکنی نباید به جز نن کسه دیکه ایو ببینی اگه ببینم کردی خودمو میکشم 😐فهمیدی ژانم گفت عا باوشی ناراحتم گردی یهو از رو بلند شد و نشست و پشتش بهم بود زانو هاشم گرفته بود رفتمو بهش گفتم ژان بلخشید که نمیگم تو رودخدا قهر نکن ژان من طاقت قهراتو ندارم بعد رفتم عقب بعد رفتم خودمو انداختم رو کمرش و دستمو دور سینش حلقه کردم ژانم گفت دیگه تکرار نشه ها گفتم چشم نمیکم تو فقط قهر نکن بعد برگشت چهارزانو نشستیم رو به رو هم و همو بغل کردیم و بهم گفت من چطوری میتونم باهات قهرشم یا بهت خیانت کنم دلم نمیاد لعنتی
۷.۱k
۱۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.