چقد خوبـــہ به جاے اینــڪـــہ حال همو بگــیریم
چقد خوبـــہ به جاے اینــڪـــہ حال همو بگــیریم
حال همو میپرسیدیم...
مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت...
بـــہ همبرگر مـــے گـفت همبرگـرد
بـــہ سطل میگـفت سلط
زبانش نمی چرخید به ڪــبریت میگـفت ڪـربیت براے احوال پرســـے ڪـــہ زنگ مـــے زد، مـــے گـفت:
زنگ زده ام حالت را بگــیرم...
هیچوقت عادت نڪـــردم بـــہ این جمله
بعد از شنیدنش لبخند مـــے زدم حالم خوب مـــے شد زنگ زده بود حالم را بگــیرد ولـــے قصدش حال پرسیدن بود
برعکس بعضــــے از آدم ها ڪـــہ تلفن مـــےکنند مسیج مـــے دهند حالت را بپرسند ولـــے حالت را مـــے گیرند
دنیاے عجیبـــے داریم مـا آدم هـا
حال همو میپرسیدیم...
مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت...
بـــہ همبرگر مـــے گـفت همبرگـرد
بـــہ سطل میگـفت سلط
زبانش نمی چرخید به ڪــبریت میگـفت ڪـربیت براے احوال پرســـے ڪـــہ زنگ مـــے زد، مـــے گـفت:
زنگ زده ام حالت را بگــیرم...
هیچوقت عادت نڪـــردم بـــہ این جمله
بعد از شنیدنش لبخند مـــے زدم حالم خوب مـــے شد زنگ زده بود حالم را بگــیرد ولـــے قصدش حال پرسیدن بود
برعکس بعضــــے از آدم ها ڪـــہ تلفن مـــےکنند مسیج مـــے دهند حالت را بپرسند ولـــے حالت را مـــے گیرند
دنیاے عجیبـــے داریم مـا آدم هـا
۱.۴k
۰۶ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.