تقدیم به بهترینم
پیغام من رسانید بر یار دلستانم
شاید دوا نماید این درد بیامانم
دردی شبیه یادش جا کرده در دل من
هر لحظه میکِشد تیر تا مغز استخوانم
آشفته میکند موی ، گر حال من بداند
یا گردِ غم ببیند بر پلکِ واژه گانم
من تاب دیدن اشک از چشم او ندارم
بر سنگ غصه کوبم ، فانوس دیده گانم
در خلوتِ خیالم دائم حضور دارد
وابسته ام به عشقش با بندبند جانم
آیاتِ دلبری را تفسیر تازه کردم
شاید که او بخواند ، احساس توامانم
شاید دوا نماید این درد بیامانم
دردی شبیه یادش جا کرده در دل من
هر لحظه میکِشد تیر تا مغز استخوانم
آشفته میکند موی ، گر حال من بداند
یا گردِ غم ببیند بر پلکِ واژه گانم
من تاب دیدن اشک از چشم او ندارم
بر سنگ غصه کوبم ، فانوس دیده گانم
در خلوتِ خیالم دائم حضور دارد
وابسته ام به عشقش با بندبند جانم
آیاتِ دلبری را تفسیر تازه کردم
شاید که او بخواند ، احساس توامانم
۸.۴k
۲۵ آبان ۱۴۰۱