ازدواج اجباری پارت ۹
🔞 اگه جنبه نداری نخون گذارش هم نده 😒🔞
بعد چند مین نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم
× تو خیلی خوشمزه ای قشنگ معلومه جاهای دیگه ات هم خوشمزست 😈
+ خیلی بی تربیتی منحرف بدبخت
× مگه من چی گفتم بریم دیگه دیر شد
+ باشه
ویو در بار ...
ات ویو
رفتیم تو بار خیلی بوی الکل میومد رفتیم یه جا نشستیم
یه یه پسره اومد پیشمون
ته : سلام جیمین خیلی وقت بود ندیده بودمت
× منم همین طور اوه راستی یادم رفت آشناتون کنم ات ایشون رفیق صمیمیم تهیونگه ته اینم همسرم ات
ته : از آشنایت خوشبختم
+ منم همین طور
ته : خب من دیگه برم
× باشه فعلا
ته : فعلا
× من برم نوشیدنی بگیرم
+ باشه
جیمین رفت که نوشیدنی بگیره و منم اونجا موندم یهو یه پسره که معلوم بود مسته اومد پیشم
....: هی بیبی گرل چرا ایجا تنهایی نکنه دوست پسرت همچین دختر به این س،کسی رو اینجا ول کرده .... اشکال نداره با من بیا بریم خوش بگذرونیم
+ برو اون ور من متاهلم
...: آه اشکال نداره اون رو ول کن با من بیا بریم تو اتاق
ادمین ( من )
پسره دست ات رو میگیره و می چسبونه به خودش ات او رو پس می زنه و بلند میشه که بره اما پسره دست اون رو میگیره و ات میوفته رو پاش در همون لحظه
جیمین ویو
رفتم دوتا نوشیدنی گرفتم که دیدم ات رو پای یه پسرست خیلی عصبانی شدم و رفتم یه مشت هواله پسره کردم و تا سر حد مرگ زدمش
ات ویو
داشتم تقلا میکردم که یکی اومد و یه مشت زد به صورت پسره و افتاد به جونش و بعد زدنش دست منو محکم گرفت و پرتم کرد توی ماشین و سوار ماشین شد و راه افتادم خیلی سریع میرفت در حدی که نزدیک بود تصادف کنیم رسیدیم خونه و دستم رو محکم گرفت و منو برد تو اتاق و در رو قفل کرد و انداختم روی تخت و گفت
× مثل اینکه خیلی رو داری باید ادبت کنم
+ ببین اون جوری که فکر می کنی نیست
( جیمین توجه به حرفای ات نمیکنه و لباسای ات رو باز میکنه و لباس های خودش رو هم در میاره )
× باید ادبت کنم خانم کوچولو
+ جیمین تورو خدا بزار توضیح بدم
× دیگه دیره
ادامه تو کامنتا 😊😊💗💗
بعد چند مین نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم
× تو خیلی خوشمزه ای قشنگ معلومه جاهای دیگه ات هم خوشمزست 😈
+ خیلی بی تربیتی منحرف بدبخت
× مگه من چی گفتم بریم دیگه دیر شد
+ باشه
ویو در بار ...
ات ویو
رفتیم تو بار خیلی بوی الکل میومد رفتیم یه جا نشستیم
یه یه پسره اومد پیشمون
ته : سلام جیمین خیلی وقت بود ندیده بودمت
× منم همین طور اوه راستی یادم رفت آشناتون کنم ات ایشون رفیق صمیمیم تهیونگه ته اینم همسرم ات
ته : از آشنایت خوشبختم
+ منم همین طور
ته : خب من دیگه برم
× باشه فعلا
ته : فعلا
× من برم نوشیدنی بگیرم
+ باشه
جیمین رفت که نوشیدنی بگیره و منم اونجا موندم یهو یه پسره که معلوم بود مسته اومد پیشم
....: هی بیبی گرل چرا ایجا تنهایی نکنه دوست پسرت همچین دختر به این س،کسی رو اینجا ول کرده .... اشکال نداره با من بیا بریم خوش بگذرونیم
+ برو اون ور من متاهلم
...: آه اشکال نداره اون رو ول کن با من بیا بریم تو اتاق
ادمین ( من )
پسره دست ات رو میگیره و می چسبونه به خودش ات او رو پس می زنه و بلند میشه که بره اما پسره دست اون رو میگیره و ات میوفته رو پاش در همون لحظه
جیمین ویو
رفتم دوتا نوشیدنی گرفتم که دیدم ات رو پای یه پسرست خیلی عصبانی شدم و رفتم یه مشت هواله پسره کردم و تا سر حد مرگ زدمش
ات ویو
داشتم تقلا میکردم که یکی اومد و یه مشت زد به صورت پسره و افتاد به جونش و بعد زدنش دست منو محکم گرفت و پرتم کرد توی ماشین و سوار ماشین شد و راه افتادم خیلی سریع میرفت در حدی که نزدیک بود تصادف کنیم رسیدیم خونه و دستم رو محکم گرفت و منو برد تو اتاق و در رو قفل کرد و انداختم روی تخت و گفت
× مثل اینکه خیلی رو داری باید ادبت کنم
+ ببین اون جوری که فکر می کنی نیست
( جیمین توجه به حرفای ات نمیکنه و لباسای ات رو باز میکنه و لباس های خودش رو هم در میاره )
× باید ادبت کنم خانم کوچولو
+ جیمین تورو خدا بزار توضیح بدم
× دیگه دیره
ادامه تو کامنتا 😊😊💗💗
۳۹۶
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.