فیک تهیونگP²
#فیک_تهیونگP²
تو خواب همش مراقبته و موهاتوناز میکنه
صب که میشه خیلی اروم از کنارت پا میشه و پیشونیتو بوس میکنه و میره رو صندلی اشپزخونه میشینه و فکر میکنه چیکار کنه که خوشحال بشی
گوشیشو برمیداره و تماس میگیره
.
.
.
یک ساعت دیگه بیدار میشی و میری سمت اشپزخونه
تهیونگ تا میبینتت یجوری میاد سمتت که نمیفهمی چجوری رسیده بهت بغلت میکنه و میزارتت رو صندلی
بوست میکنه و میبینی خیلی ذوق داره
یه لحظه چشاتو از اون صورت جذابش برمیداری و میبینی روی میز کلی صبونه و خوراکی برات اماده کرده
انقدر خوشحال میشی که بغلش میکنی
تهیونگ دستشو میکشه روی موهات و بهت میگه : ببخشید اگر دیشب اذیتت کردم بیب خوب خوابیدی؟
ا/ت : اصلا اذیت نشدمممم تهیونگا ممنونم که خوشحالم کردی خیلی خیلی خیلی دوست دارما!!!!
تهیونگ لبخندی میزنه و بهت غذا میده بعدش میری مسواک بزنی
چند دقیقه بعد
.
.
تهیونگ روی مبل : قربونت برم بیا موهاتو برات شونه کنم
میری و موهاتو شونه میکنه
تموم که شد بغلت میکنه و میخوابونتت روی خودش و بوست میکنه
برات فیلم میزاره و میره برات میوه میاره و بهت میده باهم فیلم میبینین
اخراش متوجه میشی که تهیونگ تمام مدت داشته به تو نگاه میکرده
نگاهش میکنی که سریع صورتت رو میگیره و بوست میکنه
بعدش باهم اماده میشین که برین خرید خودش خیلی زود اماده میشه و میاد تورو ببینه که داری حاضر میشی
میاد و نگاهت میکنه
ا/ت: تهیونگ میشه تو برام رژ لب بزنی؟
تهیونگ غرق زیبایی های تو بود
تهیونگ: چی با من بودی؟ اره عزیزم حتما ولی شاید گند بزنما!
ا/ت : مهم نیست اگر تو بزنی قشنگ میشه مطمئنم
تهیونگ تمام حواسشو جم میکنه و تمرکز میکنه
تموم میشه *
تهیونگ : خببب تموم شددد
ا/ت : واییی چقدر قشنگ شدهههه از منم قشنگ تر میزنیی
تهیونگ خوشحال میشه و میاد و بغلت میکنه
میرین توی پارکینگ و در ماشینو برات باز میکنه
توی راه یا همش دستش رو دستت بود یا دستش رو پات بود و ماساژش میداد
وقتی رسیدین هرچی که گفتی برات خرید و رفتیم رستوران غذا خوردین
دست همو گرفتین (با اون دستای کشیده و قشنگش😭) و اومدین بیرون
تهیونگ نمیزاشت حتی یه ساکم دستت بگیری
همرو خودش گرفته بود
درو برات باز میکنه تا بشینی و پات درد نگیره
خریدارو میزاره تو صندق و میشینه تو ماشین
تا وقتی رسیدین اهنگ گوش دادیننن
وقتی حرف میزدی همش به حرفات گوش میکرد و حواسش بهت بود
میرسبن خونه و میرین بالا
خسته بودی برا همین خوابت میبره رو مبل صبر میکنه که بیدار شی
وقتی که بیدار شدی میبینی که روی میز کلی ابمیوه و نوشیدنی هست
تهیونگ : عه بیدار شدییی بیا ببین چی برات گرفتممم
ا/ت : واقعا لازم نیست انقدر زحمت بکشی تهیونگااااا
{پایان}
منتظر پارت بعدی باشین
نظرتو تو کامنتا بهم بگو :)
تو خواب همش مراقبته و موهاتوناز میکنه
صب که میشه خیلی اروم از کنارت پا میشه و پیشونیتو بوس میکنه و میره رو صندلی اشپزخونه میشینه و فکر میکنه چیکار کنه که خوشحال بشی
گوشیشو برمیداره و تماس میگیره
.
.
.
یک ساعت دیگه بیدار میشی و میری سمت اشپزخونه
تهیونگ تا میبینتت یجوری میاد سمتت که نمیفهمی چجوری رسیده بهت بغلت میکنه و میزارتت رو صندلی
بوست میکنه و میبینی خیلی ذوق داره
یه لحظه چشاتو از اون صورت جذابش برمیداری و میبینی روی میز کلی صبونه و خوراکی برات اماده کرده
انقدر خوشحال میشی که بغلش میکنی
تهیونگ دستشو میکشه روی موهات و بهت میگه : ببخشید اگر دیشب اذیتت کردم بیب خوب خوابیدی؟
ا/ت : اصلا اذیت نشدمممم تهیونگا ممنونم که خوشحالم کردی خیلی خیلی خیلی دوست دارما!!!!
تهیونگ لبخندی میزنه و بهت غذا میده بعدش میری مسواک بزنی
چند دقیقه بعد
.
.
تهیونگ روی مبل : قربونت برم بیا موهاتو برات شونه کنم
میری و موهاتو شونه میکنه
تموم که شد بغلت میکنه و میخوابونتت روی خودش و بوست میکنه
برات فیلم میزاره و میره برات میوه میاره و بهت میده باهم فیلم میبینین
اخراش متوجه میشی که تهیونگ تمام مدت داشته به تو نگاه میکرده
نگاهش میکنی که سریع صورتت رو میگیره و بوست میکنه
بعدش باهم اماده میشین که برین خرید خودش خیلی زود اماده میشه و میاد تورو ببینه که داری حاضر میشی
میاد و نگاهت میکنه
ا/ت: تهیونگ میشه تو برام رژ لب بزنی؟
تهیونگ غرق زیبایی های تو بود
تهیونگ: چی با من بودی؟ اره عزیزم حتما ولی شاید گند بزنما!
ا/ت : مهم نیست اگر تو بزنی قشنگ میشه مطمئنم
تهیونگ تمام حواسشو جم میکنه و تمرکز میکنه
تموم میشه *
تهیونگ : خببب تموم شددد
ا/ت : واییی چقدر قشنگ شدهههه از منم قشنگ تر میزنیی
تهیونگ خوشحال میشه و میاد و بغلت میکنه
میرین توی پارکینگ و در ماشینو برات باز میکنه
توی راه یا همش دستش رو دستت بود یا دستش رو پات بود و ماساژش میداد
وقتی رسیدین هرچی که گفتی برات خرید و رفتیم رستوران غذا خوردین
دست همو گرفتین (با اون دستای کشیده و قشنگش😭) و اومدین بیرون
تهیونگ نمیزاشت حتی یه ساکم دستت بگیری
همرو خودش گرفته بود
درو برات باز میکنه تا بشینی و پات درد نگیره
خریدارو میزاره تو صندق و میشینه تو ماشین
تا وقتی رسیدین اهنگ گوش دادیننن
وقتی حرف میزدی همش به حرفات گوش میکرد و حواسش بهت بود
میرسبن خونه و میرین بالا
خسته بودی برا همین خوابت میبره رو مبل صبر میکنه که بیدار شی
وقتی که بیدار شدی میبینی که روی میز کلی ابمیوه و نوشیدنی هست
تهیونگ : عه بیدار شدییی بیا ببین چی برات گرفتممم
ا/ت : واقعا لازم نیست انقدر زحمت بکشی تهیونگااااا
{پایان}
منتظر پارت بعدی باشین
نظرتو تو کامنتا بهم بگو :)
۲۱.۲k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.