مافیای من پارت ۳
پارت ۳
رفتم خونه اجوما درو باز کرد
&خوش امدی دخترم
*مرسی بابا مامان کجاست ؟.
&با دوست قدیمش رفته بیرون دخترم میای بیرون بریم من یکی از دوستای قدیم منو دعوت کرده
*اره حتما پدر.
رفتم حاضر شدم و یه آرایش ملایم کردم
بعد رفتم پایین
&چه خوشگل شدی دخترم بیریم
*اره
رفتیم سوار ماشین شدیم بعد از ۱۰ دقیقه رسیدیم به اونجا یه عمارت بزرگ بود خیلی خوشگل بود
یکی خانومی درو باز کردم بعد پدرم رفتم سمت یه مرد و سلام کرد
*سلام از آشناییتون خوشبختم
مرد : سلام دختر جون خیلی وقت ندیدمش
*اها ولی من شما رو یادم نمیاد
که یه دفعه یه چهره آشنا آمد
اون شوگا بود اون این جا چی کار میکنه
*این اینجا چی کار میکنه ؟
شوگا : ایشون پدرمه
پدر شوگا : خیلی وقته هم رو ندین ۸ سال میشه فکر کنم
& اره هشت سال میشه
پدر شوگا : اها راستی برای این گفتم بیای این جا که نایون و شوگا باهام ازدواج کنن به نظرم برای هر دوتامون هم خوبه هم برای هر دوتاشون
شوگا و نایون : چییی ؟؟
رفتم خونه اجوما درو باز کرد
&خوش امدی دخترم
*مرسی بابا مامان کجاست ؟.
&با دوست قدیمش رفته بیرون دخترم میای بیرون بریم من یکی از دوستای قدیم منو دعوت کرده
*اره حتما پدر.
رفتم حاضر شدم و یه آرایش ملایم کردم
بعد رفتم پایین
&چه خوشگل شدی دخترم بیریم
*اره
رفتیم سوار ماشین شدیم بعد از ۱۰ دقیقه رسیدیم به اونجا یه عمارت بزرگ بود خیلی خوشگل بود
یکی خانومی درو باز کردم بعد پدرم رفتم سمت یه مرد و سلام کرد
*سلام از آشناییتون خوشبختم
مرد : سلام دختر جون خیلی وقت ندیدمش
*اها ولی من شما رو یادم نمیاد
که یه دفعه یه چهره آشنا آمد
اون شوگا بود اون این جا چی کار میکنه
*این اینجا چی کار میکنه ؟
شوگا : ایشون پدرمه
پدر شوگا : خیلی وقته هم رو ندین ۸ سال میشه فکر کنم
& اره هشت سال میشه
پدر شوگا : اها راستی برای این گفتم بیای این جا که نایون و شوگا باهام ازدواج کنن به نظرم برای هر دوتامون هم خوبه هم برای هر دوتاشون
شوگا و نایون : چییی ؟؟
۶.۱k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.