فیک من فقط تورو میخوام...
ازدید جین//
_ا..اون اینجا چیکار میکنه؟
به طرفی که اشاره کرد برگشتمو با چیزی که دیدم هم شکه شدم هم عصبانی....اون کوک بود.....این اینجا تو این موقعیت چیکار داره؟...اگه بره داخل تهیونگو دیوونه میکنه....
+کوک...کوک...کووووککک
٪ه..ه..هیونگ بخدا من کاری نکردم...
+باشه باشه اروم باش...
_فقط نباید اینجا باشی
٪چرا؟
_بخاطر اینکه تهیونگ بدجور عصبانیه
٪ا...اون.....ن..نکنه تقصی...
+الکی داستان نباف لونا تو خونه ی دوم بود که نمیدونیم چیشد بعد گریه کردو افتاد از پله ها پایین...
٪چ...چیییییی؟
یه چیزی این وسط میلنگه ....مگه لونا چی دیده بود؟....باید از این سردرارم....
همون لحظه جیمین اومدو گفت تهیونگ از گریه ی زیادی بیهوش شده و پرسنلم با نامجون کار دارن....من موندمو جیمینو کوک
ج م )کوک....یه سوال منو درگیر کرده پس درست جواب بده
کوک)من کاری.....
ج م )اره تو کاری نکردی مگه من سوالمو گفتم؟
کوک)ببخشید بگو...
ج م )تو ،تو اون خونه، با دختری به غیر از لونا بودی؟
//ازدید راوی/
کوک از اون سوال ناگهانی جیمین شکه شد ولی سعی کرد خودشو جمع کنه
کوک)ییااااا معلومه که نه
جیمین زرنگ تر از این حرفا بود....میتونس بفهمه کوک داره رابطشو با اون دختره //یوری//انکار میکنه....//جیمین از کللل ماجرا باخبر بود....فقط اونو تهیونگ و کوک//
ج م)باشه توراس میگی....حالام برو تو تهیونگ خوابیده.....
و کوک برای فرار سریع تر رفت داخل....جیمین خنده ی تلخی زدو میخواس پاشه که جین دستشو گرفت...جیمین به طرفش با حالت سوالی برگشت
جین)یعنی....ا..اون با دختری بوده؟
ج م )باید خودش بگه...
و همین باعث شد کع شک جین به یقین تبدیل بشه.....
//نکته.منظور از اینجا اینه که جیمین میگه باید خودش بگه و انکار نکنه....و جینم که از قبل شک داشت الان به یقین تبدیل شد///
اینم از این پارت💅😹🔨
پارت بعدو بعد اینکه از ۳۰ لایک رف بالا میزالم😹🔨
ختم جلسه😹🔨💅💁👻
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
_ا..اون اینجا چیکار میکنه؟
به طرفی که اشاره کرد برگشتمو با چیزی که دیدم هم شکه شدم هم عصبانی....اون کوک بود.....این اینجا تو این موقعیت چیکار داره؟...اگه بره داخل تهیونگو دیوونه میکنه....
+کوک...کوک...کووووککک
٪ه..ه..هیونگ بخدا من کاری نکردم...
+باشه باشه اروم باش...
_فقط نباید اینجا باشی
٪چرا؟
_بخاطر اینکه تهیونگ بدجور عصبانیه
٪ا...اون.....ن..نکنه تقصی...
+الکی داستان نباف لونا تو خونه ی دوم بود که نمیدونیم چیشد بعد گریه کردو افتاد از پله ها پایین...
٪چ...چیییییی؟
یه چیزی این وسط میلنگه ....مگه لونا چی دیده بود؟....باید از این سردرارم....
همون لحظه جیمین اومدو گفت تهیونگ از گریه ی زیادی بیهوش شده و پرسنلم با نامجون کار دارن....من موندمو جیمینو کوک
ج م )کوک....یه سوال منو درگیر کرده پس درست جواب بده
کوک)من کاری.....
ج م )اره تو کاری نکردی مگه من سوالمو گفتم؟
کوک)ببخشید بگو...
ج م )تو ،تو اون خونه، با دختری به غیر از لونا بودی؟
//ازدید راوی/
کوک از اون سوال ناگهانی جیمین شکه شد ولی سعی کرد خودشو جمع کنه
کوک)ییااااا معلومه که نه
جیمین زرنگ تر از این حرفا بود....میتونس بفهمه کوک داره رابطشو با اون دختره //یوری//انکار میکنه....//جیمین از کللل ماجرا باخبر بود....فقط اونو تهیونگ و کوک//
ج م)باشه توراس میگی....حالام برو تو تهیونگ خوابیده.....
و کوک برای فرار سریع تر رفت داخل....جیمین خنده ی تلخی زدو میخواس پاشه که جین دستشو گرفت...جیمین به طرفش با حالت سوالی برگشت
جین)یعنی....ا..اون با دختری بوده؟
ج م )باید خودش بگه...
و همین باعث شد کع شک جین به یقین تبدیل بشه.....
//نکته.منظور از اینجا اینه که جیمین میگه باید خودش بگه و انکار نکنه....و جینم که از قبل شک داشت الان به یقین تبدیل شد///
اینم از این پارت💅😹🔨
پارت بعدو بعد اینکه از ۳۰ لایک رف بالا میزالم😹🔨
ختم جلسه😹🔨💅💁👻
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۴۳.۰k
۰۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.