میرقصی و موهای سرت تا کمرت هست
میرقصی و موهای سرت تا کمرت هست
چشمت عسلی،رنگ شرابی به سرت هست
پیراهن تو قرمز و از جنس حریر است
یک دامن زیبای سفیدی به تنت هست
میخندی و لبهای تو یک جاذبه دارد...
از خال سیاهی که به بالای لبت هست
تابی به کمر می دهی و لرزه به چشمم
انگار که یک ساحره در آن کمرت هست
می چرخی و از چرخش تو در هیجانم
یک حلقه ی جذاب به دور بدنت هست
آغوش تویک نقطه ی امنی ست که گویی
آرامش و آسایش من در بغلت هست
می رقصی واز رقص توجوش آمده خونم
شاید که درون رگ من هم اثرت هست
اینگونه به ابروی خودت فتنه مینداز
چشمان زیادی به خدا دور و برت هست
این عشوه ی تو رد شده از حد مجازش
یک عشق جدیدی نکند زیر سرت هست؟
چشمت عسلی،رنگ شرابی به سرت هست
پیراهن تو قرمز و از جنس حریر است
یک دامن زیبای سفیدی به تنت هست
میخندی و لبهای تو یک جاذبه دارد...
از خال سیاهی که به بالای لبت هست
تابی به کمر می دهی و لرزه به چشمم
انگار که یک ساحره در آن کمرت هست
می چرخی و از چرخش تو در هیجانم
یک حلقه ی جذاب به دور بدنت هست
آغوش تویک نقطه ی امنی ست که گویی
آرامش و آسایش من در بغلت هست
می رقصی واز رقص توجوش آمده خونم
شاید که درون رگ من هم اثرت هست
اینگونه به ابروی خودت فتنه مینداز
چشمان زیادی به خدا دور و برت هست
این عشوه ی تو رد شده از حد مجازش
یک عشق جدیدی نکند زیر سرت هست؟
۳.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.