part7
part7
ویو لونا
داشتم جیغ جیغ میکردم که یهو یکی گفت خفه شید پشت سرمو نگاه کردم لی کاش نمیدیدم اون اینجا چیکار میکرد تو این اوضاع فقط اون کم بود
(علامت ناشناس* لونا_)
*لونا خودتی
_بالا بالاها خوش میگذره(نیشخند)
* ولش کن (رو به بادیگارد)
حالت خوبه؟ ینجا چیکار میکنی؟
_بعد از ۱۰ سال برگشتی میگی حالت چطوره با وجود تو به نظرت حال من خوبه لوگان؟(گریه)
*ولی....
رئیس مافیا:لونا این کیه؟
خواستم جواب بدم که یهو چشام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم
نویسنده
لونا خواست جواب بده که یهو افتاد زمین و تهیونگ و لوگان و جیمین رفتن سمتش
لوگان:لونا لونا خوبی؟
تهیونگ:چشماتو باز کن
رئیس:بیاید بریم عمارت،جیمین زنگ بزن دکتر هوانگ.
جیمین:چشم.
لوگان خواست لونا رو بغل کنه که تهیونگ نزاشت و
گفت:تا وقتی نفهمیم کی بهش دست نزن.
ته و جیمین و لوگان وکوک و رئیس رفتن عمارت.
ویو لونا
سر و صدا بود چشام و باز کردم دیدم رو مبل
خوابیدم لوگان و کوک و ته و جیمین و رئیسم نشستن بلند شدم نشستم
رئیس:لونا خوبی؟
_اوهوم،چه اتفاقی افتاد؟
لوگان:تو غش کردی و...
_من با تو نبودم
تهیونگ:غش کردی و اومدیم عمارت
دکتر گفت فشارت افت
ویو لونا
داشتم جیغ جیغ میکردم که یهو یکی گفت خفه شید پشت سرمو نگاه کردم لی کاش نمیدیدم اون اینجا چیکار میکرد تو این اوضاع فقط اون کم بود
(علامت ناشناس* لونا_)
*لونا خودتی
_بالا بالاها خوش میگذره(نیشخند)
* ولش کن (رو به بادیگارد)
حالت خوبه؟ ینجا چیکار میکنی؟
_بعد از ۱۰ سال برگشتی میگی حالت چطوره با وجود تو به نظرت حال من خوبه لوگان؟(گریه)
*ولی....
رئیس مافیا:لونا این کیه؟
خواستم جواب بدم که یهو چشام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم
نویسنده
لونا خواست جواب بده که یهو افتاد زمین و تهیونگ و لوگان و جیمین رفتن سمتش
لوگان:لونا لونا خوبی؟
تهیونگ:چشماتو باز کن
رئیس:بیاید بریم عمارت،جیمین زنگ بزن دکتر هوانگ.
جیمین:چشم.
لوگان خواست لونا رو بغل کنه که تهیونگ نزاشت و
گفت:تا وقتی نفهمیم کی بهش دست نزن.
ته و جیمین و لوگان وکوک و رئیس رفتن عمارت.
ویو لونا
سر و صدا بود چشام و باز کردم دیدم رو مبل
خوابیدم لوگان و کوک و ته و جیمین و رئیسم نشستن بلند شدم نشستم
رئیس:لونا خوبی؟
_اوهوم،چه اتفاقی افتاد؟
لوگان:تو غش کردی و...
_من با تو نبودم
تهیونگ:غش کردی و اومدیم عمارت
دکتر گفت فشارت افت
۳۱۷
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.