پارت ۱۹
کوک جانا کجاشت
جاش امنه نگران نباش
اگر مثل تو باش باید نگران باشم شبیه من که هست اما مراقب همین الان میخوام ببینمش مکه تو میتوتی راه بری
اره چرا که نتونم میخواستم از تخت بیام پایین که پایین تنم درد بدی احساس کردم که دیگه نتونستم روی پاهام بیستم که قبله که روی زمین بیفتم توی بغل کوک که با چشم هایی نگرانی گفت خوبی با سر گفتم ن بغلم کرد بردم توی حموم منتظر مود که وان پور شه اول من گذاشت بعد خودش نشست و زیر دلم را ماساژ داد
پورش زمانی فردا صبح
دیگه مثل دیروز درد نداشتم میتونستم راه برم
کوک
کوک:جانم
میخوام برم پیشه جانا
کوک؛باید با تهیونگ بکم ببینم چه میکه
باش
کوک:ته ته کویی میخواد بیاد پیشه جانا
ته ته :تا بیاد
کوک:باش الان میارمش که پیشه هم باشن ما هم بیرم کمپانی
وقتی جانا روی تخت دیدم نگرانش خودم با شناب رفتم بیش که خواب بود که یک زدم توی گوش که مثل چیزی بلند شود تا من دید یادش رفت بغلم کرد با تعجب گفت تهیونگ کوش
کویی:نگاش کن یک روزی نشود نگرانش شود نگران نباش حالش خوبه با کوکی رفت کمپانی
ببخشید اگر بد شد
جاش امنه نگران نباش
اگر مثل تو باش باید نگران باشم شبیه من که هست اما مراقب همین الان میخوام ببینمش مکه تو میتوتی راه بری
اره چرا که نتونم میخواستم از تخت بیام پایین که پایین تنم درد بدی احساس کردم که دیگه نتونستم روی پاهام بیستم که قبله که روی زمین بیفتم توی بغل کوک که با چشم هایی نگرانی گفت خوبی با سر گفتم ن بغلم کرد بردم توی حموم منتظر مود که وان پور شه اول من گذاشت بعد خودش نشست و زیر دلم را ماساژ داد
پورش زمانی فردا صبح
دیگه مثل دیروز درد نداشتم میتونستم راه برم
کوک
کوک:جانم
میخوام برم پیشه جانا
کوک؛باید با تهیونگ بکم ببینم چه میکه
باش
کوک:ته ته کویی میخواد بیاد پیشه جانا
ته ته :تا بیاد
کوک:باش الان میارمش که پیشه هم باشن ما هم بیرم کمپانی
وقتی جانا روی تخت دیدم نگرانش خودم با شناب رفتم بیش که خواب بود که یک زدم توی گوش که مثل چیزی بلند شود تا من دید یادش رفت بغلم کرد با تعجب گفت تهیونگ کوش
کویی:نگاش کن یک روزی نشود نگرانش شود نگران نباش حالش خوبه با کوکی رفت کمپانی
ببخشید اگر بد شد
۱۱.۱k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.