*SENARIO TOKYO REVENJERS*
موضوع:وقتی با قمقمه به فا*کت میدن🗿(کسایی که خوششون نمیاد لطف کنن نخونن)
کاراکترا:ران،مایکی،سانزو
!LET'S GO
________________________
RAN:
داشتی با گوشی ور میرفتی که یهو ران از توی اتاق صدات زد و گفت:بیبی یه دیقه بیا اینجا.....
تو هم به خیال خودت که ران برات پشمک گرفته پس رفتی تا پشمک و بگیری ولی با کمال تعجب با نبود پشمک در دستان سید ران مواجه میشوی:/
ا/ت:پس پشمکم؟
ران:ا/ت این چیه؟(در اوردن قمقمه)
ا/ت:ای کیو سی صد خو معلومه قمقمه اس
ران:اوه......به به.....به به
ا/ت:هعیییی یعنی پشمک واسم نگرفتی؟
ران:هانی......دلم گرفته.....میای بغلم؟
ا/ت:هورااااا بگل!
نشستی بغل ران ولی حواست نبود که ران قمقمه رو برداشت و تو ی حرکت وارد کرد🗿
ا/ت:جیغغغغغغغ
ران:درد داشت؟
با گریه و عصبانیت به ران نگاه کردی و ران هم فهمید که گاوش زاییده پس قمقمه رو دراورد و توان با دمپایی افتادی دنبالش*بیاین به خونریزی بعدش فک نکنیم:/
___________________
MIKI:
مایکی کرمش گرفته بود*حوصله اش ریده پس تصمیم گرفت یکم روت کرم بریزه داشتی توی اشپزخونه دورایاکی درست میکردی که مایکی.....
پاورچین.....
پاورچین....
پاورچین...
مایکی:هاعععععععع*فرو کردن قمقمه تو ناحیه 4 ا/ت*
ا/ت:عررررررر
با نگاه بر.زخی و گریه به مایکی نگاه کردی
مایکی: گوه خوردم .......شکر خوردم
ماهیتابه رو برداشتی و افتادی به جون مایکی...
____________________
SANZU:
این داشمون خودش بیست چهار ساعت خودش به فاک*ت میده دیگه چه نیازی به قمقمه؟......
_______________________________________
چطور بود؟ بهم بگید........
حالا که خوندی انگشت مبارکت رو بزار روی لایک و فالو ✨
کاراکترا:ران،مایکی،سانزو
!LET'S GO
________________________
RAN:
داشتی با گوشی ور میرفتی که یهو ران از توی اتاق صدات زد و گفت:بیبی یه دیقه بیا اینجا.....
تو هم به خیال خودت که ران برات پشمک گرفته پس رفتی تا پشمک و بگیری ولی با کمال تعجب با نبود پشمک در دستان سید ران مواجه میشوی:/
ا/ت:پس پشمکم؟
ران:ا/ت این چیه؟(در اوردن قمقمه)
ا/ت:ای کیو سی صد خو معلومه قمقمه اس
ران:اوه......به به.....به به
ا/ت:هعیییی یعنی پشمک واسم نگرفتی؟
ران:هانی......دلم گرفته.....میای بغلم؟
ا/ت:هورااااا بگل!
نشستی بغل ران ولی حواست نبود که ران قمقمه رو برداشت و تو ی حرکت وارد کرد🗿
ا/ت:جیغغغغغغغ
ران:درد داشت؟
با گریه و عصبانیت به ران نگاه کردی و ران هم فهمید که گاوش زاییده پس قمقمه رو دراورد و توان با دمپایی افتادی دنبالش*بیاین به خونریزی بعدش فک نکنیم:/
___________________
MIKI:
مایکی کرمش گرفته بود*حوصله اش ریده پس تصمیم گرفت یکم روت کرم بریزه داشتی توی اشپزخونه دورایاکی درست میکردی که مایکی.....
پاورچین.....
پاورچین....
پاورچین...
مایکی:هاعععععععع*فرو کردن قمقمه تو ناحیه 4 ا/ت*
ا/ت:عررررررر
با نگاه بر.زخی و گریه به مایکی نگاه کردی
مایکی: گوه خوردم .......شکر خوردم
ماهیتابه رو برداشتی و افتادی به جون مایکی...
____________________
SANZU:
این داشمون خودش بیست چهار ساعت خودش به فاک*ت میده دیگه چه نیازی به قمقمه؟......
_______________________________________
چطور بود؟ بهم بگید........
حالا که خوندی انگشت مبارکت رو بزار روی لایک و فالو ✨
۴.۴k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.