زندگی بی تو

زندگی بی تو
پارت:۳۱
متین : نیکا باشو آماده شو بریم بیمارستان
پیش دیانا اینا
نیکا : باش اوکی

نیکا : رفتم تو اتاق حاضر شدم یه آرایش ریزی هم کردم ۲0 مین گذشته بود متین هم آماده بود .....متین بریم
متین : ارع

بعد ۱۰ مین رسیدیم

رفتم تو
نیکا : دیانااااا سلاااام
دیانا : ای خدا سلااااام قشنگممممم
متین : ما هم این وسط ادم نیستیم
دیانا : ن چرا .......رفتم جلو بغلش کردم
متین : چطوری فِنچ
دیانا : عهههههههه
متین : باش بابا اوک .....ارسلان چطورع ؟ خودت خوبی ؟ بچه خوبه ؟؟
دیانا : تمی تونستم چیزی بگم سرمو انداختم پایین گفتم .....منو ارسلان اوکیم‌ ولی بچه
نمیدونم چی شد بغضم ترکید
نیکا : آخ بمیرم برات ......رفتم بغلش کردم .
متین : اشکال ندارع
دکتر : ......
حمایت