بخندم یا گریه کنم؟
پارت سه
رس:اینجا قسمت خانم فهیمی ایناست شما میرید سمت ضحا خانم و سارینا خانم و طاهره
من: آهان حالا چه فرقی دارن؟
رس:*دم در گوشم*یکم سن خانم فهیمی اینا بالا تره ضحا خانم و سارینا خانم و طاهره کوچیکترن زیاد شوخی میکنن و میخندن خانم فهیمی اینا حوصلشونو ندارن
من:مگه خانم فهیمی چند سالشه؟😐☹️😂
رس:۳۵ اینورا
من:خوبن که😂💔
رس: بفرمایید تو
من:سلام
خانم فهیمی:سلااام جانممم خانم آذری نگاه کن این همون خواهر اقا داووده ها چقدر شبیهشه!
خانم آذری:بله بله خوشبختم جانم بیا پیشمون ی چند تا چیز یاد بگیر
من:چشم
رس: خدانگهدار
من:در پناه حق
...
دا:گریت واسه چیه؟
من:باورم نمیشه رفیقم جاسوس باشه و من لوش بدم😭
دا: یالقوز زیبا جاسوس نیست اون بدبخت خودیه بابای بی شرفش جاسوسه بس کن دیگه😂
من: حرف بزنی با این تفنگ اول تو سر خودم شلیک میکنم بعد تو!
دا: خو اگر خودت بمیری چطوری منو میکشی؟😂
من:عه*جیغ*
دا:باشه بابا آروم باش حالا ☹️
....
سارینا: خانم آذری این ظرف شما نیست؟
خ آ: عه؟ کجا بود ممنون
خ ف: بچه ها کی کباب میخواد؟
ضح:مننننن
من:دردددد تو همیشه گشنته😂
طاهره:واللهههه ضحا کراشش غذاستتت
همه:😂😂😂😂
*تلفنم زنگ خورد*
ضحا:کیه؟ باز اون مرتیکست؟ پدر سگگ! گوشی رو بده جواب بدم بهش!!!!
من: رفیق آروم باش میدمش به داوود
رس:ببخشید این پرونده شماره چهار کجاست؟
ضح:اقا رسول این مزاحمع شما جوابشو بدید!
رس:همونیه که داوود میگفت؟گوشی رو بدید من زینب خانم
من:اقا رسول تورو خدا چیزی بهش نگید میترسم
#ادامه_دارد
به قلم: زینب جعفری
رس:اینجا قسمت خانم فهیمی ایناست شما میرید سمت ضحا خانم و سارینا خانم و طاهره
من: آهان حالا چه فرقی دارن؟
رس:*دم در گوشم*یکم سن خانم فهیمی اینا بالا تره ضحا خانم و سارینا خانم و طاهره کوچیکترن زیاد شوخی میکنن و میخندن خانم فهیمی اینا حوصلشونو ندارن
من:مگه خانم فهیمی چند سالشه؟😐☹️😂
رس:۳۵ اینورا
من:خوبن که😂💔
رس: بفرمایید تو
من:سلام
خانم فهیمی:سلااام جانممم خانم آذری نگاه کن این همون خواهر اقا داووده ها چقدر شبیهشه!
خانم آذری:بله بله خوشبختم جانم بیا پیشمون ی چند تا چیز یاد بگیر
من:چشم
رس: خدانگهدار
من:در پناه حق
...
دا:گریت واسه چیه؟
من:باورم نمیشه رفیقم جاسوس باشه و من لوش بدم😭
دا: یالقوز زیبا جاسوس نیست اون بدبخت خودیه بابای بی شرفش جاسوسه بس کن دیگه😂
من: حرف بزنی با این تفنگ اول تو سر خودم شلیک میکنم بعد تو!
دا: خو اگر خودت بمیری چطوری منو میکشی؟😂
من:عه*جیغ*
دا:باشه بابا آروم باش حالا ☹️
....
سارینا: خانم آذری این ظرف شما نیست؟
خ آ: عه؟ کجا بود ممنون
خ ف: بچه ها کی کباب میخواد؟
ضح:مننننن
من:دردددد تو همیشه گشنته😂
طاهره:واللهههه ضحا کراشش غذاستتت
همه:😂😂😂😂
*تلفنم زنگ خورد*
ضحا:کیه؟ باز اون مرتیکست؟ پدر سگگ! گوشی رو بده جواب بدم بهش!!!!
من: رفیق آروم باش میدمش به داوود
رس:ببخشید این پرونده شماره چهار کجاست؟
ضح:اقا رسول این مزاحمع شما جوابشو بدید!
رس:همونیه که داوود میگفت؟گوشی رو بدید من زینب خانم
من:اقا رسول تورو خدا چیزی بهش نگید میترسم
#ادامه_دارد
به قلم: زینب جعفری
۶.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.