عاشقانه
شُدم پیر و نجستم خانه ات را
ندیدم گوهرِ یکدانه ات را
نچیدم بوسه از باغ لبانت
ندیدم پُر کنی پیمانه ات را
کنارِ کوچه و بی تو نشستم
بیا بنگر شبِ دیوانه ات را
خودم دیدم که باز وبسته کردی
به رؤیا وان لبِ پُر دانه ات را
تنم از آتشت ، آتش گرفته
رها کن آتشِ ، ویرانه ات را
ندیدم گوهرِ یکدانه ات را
نچیدم بوسه از باغ لبانت
ندیدم پُر کنی پیمانه ات را
کنارِ کوچه و بی تو نشستم
بیا بنگر شبِ دیوانه ات را
خودم دیدم که باز وبسته کردی
به رؤیا وان لبِ پُر دانه ات را
تنم از آتشت ، آتش گرفته
رها کن آتشِ ، ویرانه ات را
۷.۱k
۰۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.