ماه عشق پارت ۳
#مایا
استاد اومد قبل اینکه بیاد یه عالمه سوزن گذاشتم رو صندلیش رفت اومد نشست یه لحظه قرمز شد بعد جیغ زد صداش زنونه بود اینجوری وایی خودا سوزیدم استاد:کلاس تعطیل من :هعیییییییییی دوییدیم رفتیم خونه کوک اومد جلوم من:هعی عالی بودی من:ممنون کوک:میخوای برسونمت من:نه خودم میخوام تنهایی برم کوک:ولی تنهایی که نمیشه حداقل پیاده بریم(پسرمون میخواد موخ بزنه کلی نمیدونه مایام ازش خوشش اومده) من:اونو پایه ام کوک:پس بریم باهم رفتیم من رفتم سمت خونه که یهو تو راه به یه مرده برخوردم من:هوی چته کوک:چی شد من:هیچی خورد بهم من:کوری مرده:تو جلو پاتو نمیبینی من:من نمیبینم یا تو مرده:درست صحبت کن من:مثلا اگه درست صحبت نکنم میخوای چه گوهی بخوری کوک:هوشش اینه آدم رفتاد کن خوب میخواست بزنه من دستشو گرفت پیچوندم چرخوندمش من:میخواستی چیکار کنی کوک:هعی دختر دستشو شیکوندی من:باید همینطور باشه تا اون باشه دیگه دست رو دختر بلند نکنه مرده:آیی ول کن غلط کردم ولم کن ولش کردم یه لگدم زدم بهش رفت
#کوک
از اون کارش واقعا قلبم لرزید نمیدونم انگار یه نیرویی منو به اون وصل میکرد من:هعی مایا مایا:بله من:تو اون حرکتو از گجا یاد گرفتی مایا:خوب من کاراته و تکفاندو آموزش دیدم کوک:واقعا تکفاندو بلدی من:آره کوک:چقدر جالب منم بلدم من:واقعا کوک:اوهوم من:چه خوب رفت خونش از هم جدا شدیم
(چهار روز بعد)
#مایا
تو خونه نشسته بودم فیلم نگاه میکردم که در زدن رفتم درو باز کردم من:کیه از شداش فهمیدم کوک کوک:منم من:جونگ کوک تویی درو باز کردم من:چیزی شده کسی ندیدت کوک:نه اومدم یه چیزیو بهت اعتراف کنم کوک:بیا تا بگم من:بیا بشین کوک:خوب گایا یه جیزی از اون موقع که تومه و ازیتم میکنه من:چی هست کوک:خوب راستش من من به تو به تو علاقه دارم من دوست دارم همون روز اول که دیدمت هم دوست داشتم هم عاشقت شدم با این حرفش شکه شدم من:ی یعنی چی ی یعنی تو به من حس داری کوک:آره من:خوب چی بگم کوک:فقط میخوام بهش فکر کنی همین من:باشه فردا بهت جوابو میدم کوک:باشه پاشد رفت منم درو بستم تکیه دادم به در دستمو گذاستم رو قلبم تند تند میزند من:وایی چرا انجوری شدم یعنی منم به اون اوه خدای من وایی رفتم تو اتاقم دراز کشیدم تاق باز سقفو نگاه میکردم من:وایی چرا انجوری شدم یعنی بگم بله یا بگمنه اگه بگمنه متنفر میشه اگه بگم بله دیوونه میشه ولی خوب خودمم یه حسایی بهش دارم پس تصمیمو گرفتمو خوابیدم
استاد اومد قبل اینکه بیاد یه عالمه سوزن گذاشتم رو صندلیش رفت اومد نشست یه لحظه قرمز شد بعد جیغ زد صداش زنونه بود اینجوری وایی خودا سوزیدم استاد:کلاس تعطیل من :هعیییییییییی دوییدیم رفتیم خونه کوک اومد جلوم من:هعی عالی بودی من:ممنون کوک:میخوای برسونمت من:نه خودم میخوام تنهایی برم کوک:ولی تنهایی که نمیشه حداقل پیاده بریم(پسرمون میخواد موخ بزنه کلی نمیدونه مایام ازش خوشش اومده) من:اونو پایه ام کوک:پس بریم باهم رفتیم من رفتم سمت خونه که یهو تو راه به یه مرده برخوردم من:هوی چته کوک:چی شد من:هیچی خورد بهم من:کوری مرده:تو جلو پاتو نمیبینی من:من نمیبینم یا تو مرده:درست صحبت کن من:مثلا اگه درست صحبت نکنم میخوای چه گوهی بخوری کوک:هوشش اینه آدم رفتاد کن خوب میخواست بزنه من دستشو گرفت پیچوندم چرخوندمش من:میخواستی چیکار کنی کوک:هعی دختر دستشو شیکوندی من:باید همینطور باشه تا اون باشه دیگه دست رو دختر بلند نکنه مرده:آیی ول کن غلط کردم ولم کن ولش کردم یه لگدم زدم بهش رفت
#کوک
از اون کارش واقعا قلبم لرزید نمیدونم انگار یه نیرویی منو به اون وصل میکرد من:هعی مایا مایا:بله من:تو اون حرکتو از گجا یاد گرفتی مایا:خوب من کاراته و تکفاندو آموزش دیدم کوک:واقعا تکفاندو بلدی من:آره کوک:چقدر جالب منم بلدم من:واقعا کوک:اوهوم من:چه خوب رفت خونش از هم جدا شدیم
(چهار روز بعد)
#مایا
تو خونه نشسته بودم فیلم نگاه میکردم که در زدن رفتم درو باز کردم من:کیه از شداش فهمیدم کوک کوک:منم من:جونگ کوک تویی درو باز کردم من:چیزی شده کسی ندیدت کوک:نه اومدم یه چیزیو بهت اعتراف کنم کوک:بیا تا بگم من:بیا بشین کوک:خوب گایا یه جیزی از اون موقع که تومه و ازیتم میکنه من:چی هست کوک:خوب راستش من من به تو به تو علاقه دارم من دوست دارم همون روز اول که دیدمت هم دوست داشتم هم عاشقت شدم با این حرفش شکه شدم من:ی یعنی چی ی یعنی تو به من حس داری کوک:آره من:خوب چی بگم کوک:فقط میخوام بهش فکر کنی همین من:باشه فردا بهت جوابو میدم کوک:باشه پاشد رفت منم درو بستم تکیه دادم به در دستمو گذاستم رو قلبم تند تند میزند من:وایی چرا انجوری شدم یعنی منم به اون اوه خدای من وایی رفتم تو اتاقم دراز کشیدم تاق باز سقفو نگاه میکردم من:وایی چرا انجوری شدم یعنی بگم بله یا بگمنه اگه بگمنه متنفر میشه اگه بگم بله دیوونه میشه ولی خوب خودمم یه حسایی بهش دارم پس تصمیمو گرفتمو خوابیدم
۳۰.۹k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.