نجوای عشق پارت ۱۸
هیج اثری ازش نیست میگن همه میافرای اون کشتی غرق شدن اینو که شنیدم خشکم زد و اشک تو چشمام حلقه زد و اومد پایین من:یعنی یعنی میگی یعنی ججججونگ کوک مممرده نه نه اون نمرده رزی:عزیزم خواهرم آروم باش من:نه جونگ کوک نمرده اون نمرده اون به من گفته بود دوباره برمیگرده😭😭😭😭😭😭😭😭اون گفت برمیگرده نگفتم برای همیشه میره 😭😭😭😭😭جونگ کوک رزی:گریه نکن خواهرم شاید واقعا نمرده من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 داد میزدم و گریه میکردم قلبم سوت میکشید و مغزمم سوت میکشید من:آه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭رزی حالا چیکار کنم رزی من نمی تونم رزی:تو میتونی تو بهش قول دادی قوی باشی من:اون مال قبلش بود اون گفته بود دو ماه فقط اما الان شده چهار ماه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 جونگ کوک کاش منم باهاش میرفتم حداقل منم باهاش تویه اون کشتی دربه در میمردم😭😭😭😭😭 رزی:این حرفو نزن عزیز دلم گریه نکن فدات شم جونگ کوکم اینو نمیخواد😢 حال خودم نبودم بردنم خونه و رفتم تو اتاق رو تخت گریه میکردم گریم بند نمیومد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 من:جونگ کوک خیلی بی معرفتی تو بهم گفته بودی برمیگردی😭😭😭😭😭😭😭😭😭کاش نمیزاشتم بری کاش میکنم نرو بمون پیشم😭😭😭😭😭 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 تا پنج ماه دیوونه شده بودم و همش به دیوار زل زده بودم و از اتاق خواب بیرون نمیومدم و مثل تیمارستانیا شده بودم و بدنم میلرزید دیگه قرص آرام بخش میخوردم تشنج میکردم خون دماغ زیاد میشدم لاغر و بی جون شده بودم هیچی از گلوم پایین نمیره یه روز تو خونه راه میرفتم که یه دفع قلبم درد گرفت من:آههههه آییییی آهههه چیزی نیست آروم باش آهههههه همینجوری درد میکشیدم که رزی اومد رزی:نایکا نایکا چی شده من:آههه دید دستم رو قلبمه نگران شد رزی:ق ق قلبته پاشو بریم بیمارستان داشت میرفت که دستشو گرفتم من:نه خوبم دکتر لازم نیست رزی:ولی من:ولی نداریم میخوام تنها باشم رزی برو بیرون رزی:باشه رزی رفت بیرون و منم دوباره گریه کردم من:جونگ کوک نگاه کن باهام چیکار کردی نگاه کن قلبمو با خودت کندی بردی با خودت بعد هفت ماه جیمین بهم خبر داد که یه ردی از جونگ کوک هست رفتم اداره ی پلیس پیش جیمین جیمین:نایکا بیا بشین من:چی سده جیمین:یه خبر خوب ما یه ردی از جونگ کوک پیدا کردیم من:واقعا خوب جیمین:خوب اونجا یکی از خدمتکارا که زنده مونده گفته که یکیو دیده که از کشتی همون موقع پریده بیرون و جونگ کوکم که شنا بلده من:یعنی میشه زنده باشه وای خدا 😢 جیمین:آره میشه من:وایی رفتم خونه و خوشحال بودم
۱۱.۴k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.