سلام سلام بچه ها چطوره حاله شما
سلام سلام بچه ها چطوره حاله شما
اومدم با وانشات جدید با موضوع عجیب و غریب😁
موضوع:ببینید شما یک چیزی میخورید و تبدیل به خیار میشید🥒
کارکترا:سانزو_کنیکیدا( کنیکیدا رو هم وارد این بحث کثیف کردم🗿)
____________________________________________________________
سانزو:
تو رفتی یکی از قرص هایی که سانزو تازه درست کرده بود رو خوردی(سانزو دارو سازی خونده)و بله وقتی خوردی تبدیل به خیار شدی یه خیار سخنگو!
سانزو وقتی برگشت خونه سعی کرد پیدات کنه ولی دید نیستی بعدش تو تو شکل خیاریت داشتی خارو مادر سانزو رو باهم یکی میکردی که سانزو دید شدی یک خیار تو هم گفتی پدسگ اون چه قرصی بود من خوردم سانزو هم قرص هارو انداخت دور و بهت گفت اثرش تا یک روز میمونه بعدش چون تو یک خیار کوچولو بودی انداخت تو جیبش و رفت خارو مادر تورو درآورد امید وارم از دستش زنده بمونی، فردا صبح هم که به شکل خودت برگشتی یک جوری مورد عنایت قرار دادیش
اول بخاطر اینکه تبدیل به خیار شدی
بعد بخاطر اینکه نزدیک بود آش و لاشت کنه
کنیکیدا:
کنیکیدا رفته بود خرید
تو هم تو خونه با آرامش خیال و درحالی که قر تو کمرت فراوان بود (والا نمی دونم چرا) داشتی خیار باغی میخوردی(اگه کسی میدونه خیار باغی چیه تو کامنتا بنویسه با تشکر چون خودم هم نمیدونم خیار باغی چیه😅) که یهو خودت شدی خیار! بعد وقتی کنیکیدا رسید خونه تو رو خونه ندید و فکر کرد رفتی بیرون بعد تو رو دید ولی چون تو خیار بودی فکر کرد خیاری پس میخواست سالاد شیرازی درست کنه (طرز درست کردن سالاد شیرازی با کنیکیدا🗿) تو رو برداشت میخواست قچ قچت کنه که تو عربده ای همانند شیری که یبوست گرفته زدی که حتی عینک کنیکیدا هم ترک برداشت بعد وقتی دید تبدیل به خیار شدی بچه بیهوش افتاد زمین تو هم دوباره تبدیل به آدم شدی و یه پارچ آب ریختی رو این بدبخت که بیدارش کنی
________________________________________________________________
الان میدونم که دارید فکر میکنید آیا این تریاک زده که همیچین چیزی نوشته
ولی نه مغز من نخورده تریاک زده است🗿
پس تا سناریو و وانشات های بعد جانه😁👋
اومدم با وانشات جدید با موضوع عجیب و غریب😁
موضوع:ببینید شما یک چیزی میخورید و تبدیل به خیار میشید🥒
کارکترا:سانزو_کنیکیدا( کنیکیدا رو هم وارد این بحث کثیف کردم🗿)
____________________________________________________________
سانزو:
تو رفتی یکی از قرص هایی که سانزو تازه درست کرده بود رو خوردی(سانزو دارو سازی خونده)و بله وقتی خوردی تبدیل به خیار شدی یه خیار سخنگو!
سانزو وقتی برگشت خونه سعی کرد پیدات کنه ولی دید نیستی بعدش تو تو شکل خیاریت داشتی خارو مادر سانزو رو باهم یکی میکردی که سانزو دید شدی یک خیار تو هم گفتی پدسگ اون چه قرصی بود من خوردم سانزو هم قرص هارو انداخت دور و بهت گفت اثرش تا یک روز میمونه بعدش چون تو یک خیار کوچولو بودی انداخت تو جیبش و رفت خارو مادر تورو درآورد امید وارم از دستش زنده بمونی، فردا صبح هم که به شکل خودت برگشتی یک جوری مورد عنایت قرار دادیش
اول بخاطر اینکه تبدیل به خیار شدی
بعد بخاطر اینکه نزدیک بود آش و لاشت کنه
کنیکیدا:
کنیکیدا رفته بود خرید
تو هم تو خونه با آرامش خیال و درحالی که قر تو کمرت فراوان بود (والا نمی دونم چرا) داشتی خیار باغی میخوردی(اگه کسی میدونه خیار باغی چیه تو کامنتا بنویسه با تشکر چون خودم هم نمیدونم خیار باغی چیه😅) که یهو خودت شدی خیار! بعد وقتی کنیکیدا رسید خونه تو رو خونه ندید و فکر کرد رفتی بیرون بعد تو رو دید ولی چون تو خیار بودی فکر کرد خیاری پس میخواست سالاد شیرازی درست کنه (طرز درست کردن سالاد شیرازی با کنیکیدا🗿) تو رو برداشت میخواست قچ قچت کنه که تو عربده ای همانند شیری که یبوست گرفته زدی که حتی عینک کنیکیدا هم ترک برداشت بعد وقتی دید تبدیل به خیار شدی بچه بیهوش افتاد زمین تو هم دوباره تبدیل به آدم شدی و یه پارچ آب ریختی رو این بدبخت که بیدارش کنی
________________________________________________________________
الان میدونم که دارید فکر میکنید آیا این تریاک زده که همیچین چیزی نوشته
ولی نه مغز من نخورده تریاک زده است🗿
پس تا سناریو و وانشات های بعد جانه😁👋
۲.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.