p3 وقتی سرطان خون داری
سناریو
درخواستی
-----------------------------
یونگی
این سه ماه مثل برق و باد گذشت و الان از نگاه پسرا دنیا خیلی تیره تر شده....اسمون جوری ابریه و جلویه خورشید رو گرفته ک انگار هیچوقت خورشید وجود نداشت ....انگار نه انگار ک یه زمانی با وجودش دنیا رو روشن میکرد ....ولی انگار کاملا واقعیه....خورشید ارمیا دو روز پیش چشاشو برای همیشه بست و از اونموقع اسمون جوری ابری و گرفته شده ک حتی خدا رو هم مجبور به گریه میکنه
ازش چی هست؟خودش ک رفت ....و همه ی خنده ها و خوشی ها رو هم با خودش برد ؟فقط خاطراتش مونده....فقط صداش....فقط عکساش ....دیگه نمیتونی لبخنداشو ببینی ...دیگه نمیتونی توی چشای کهکشانیش نگاه کنی و غرق شی....فقط میتونی عکساشو نگاه کنی و گریه کنی.....در حدی گریه کنی ک خود خدا هم از بردنش پشیمون بشه....ولی دیگه نمیتونه برش گردونه ...اون رفته ....ا/ت رفته برای همیشه....
کلی از هایب خواهش کرد تا قبل مرگش اخرین کنسرت رو برگزار کنن و سه روز قبل مرگش داشتیم به موج ارمی هایی ک با چهره های اشکی ارمی بمباشون رو تکون میدادن نگاه میکردیم و هممون سعی میکردیم ک گریه هامون رو کنترل کنیم ....ولی مگه میشد؟مگه میشه به لبخندش نگاه کنی و اعتراض نکنی ...
به خدا اعتراض نکنی ک چرا میخواد این فرشته رو برگردونه ؟
دنیا ب فرشته ها نیاز داره مگه نه؟
اگ فرشته ها نبودن دنیا پر از بدی میشد ....پر از کثیفی میشد ...
و تو فرشته ای بودی ک خوبی رو به دنیا هدیه دادی ....با لبخندت ...با چشمات....
و الان ک هیچ کدوم توی دنیا نیستن...دنیا دیگه قشنگی خودشو نداره....خاکستری شده...بیجون شده....
من داشتم تماشات میکردم و دیدم ک سعی مییکردی ب بهترین شکل دنسو اجرا کنی تا ی تصویر خوب از خودت برای اخرین بار توی نگاه همه ایجاد کنی و این باعث شد ک حالت بد شه....ب سختی کنترل کردی و تا اخر کنسرت دووم اوردی ولی اخرش کارت ب بیمارستان کشید...
نمیتونستم ب تو ک اینقد بی جون و رنگ پریده روی تخت افتاده بودی فکر کنم....هییچ کدوممون نمیتونستم ب این فکر نکنیم ک اون کسی ک روی تخت افتاده و نمیتونه حتی چشمشو باز کنه یه زمانی با شوق روی استیج فرمانروایی میکرد ...
دو روز بعد کنسرت از بیمارستانبهمون زنگ زدن و خبری رو دادن ک باعث شد کل دنیامون خاکستری شه .....شاید همه ی ما تا لحظه ی اخر امید داشتیم ک معجزه بشه و تو خوب شی ....ولی این دنیا لیاقت تو رو نداشت ا/ت
درخواستی
-----------------------------
یونگی
این سه ماه مثل برق و باد گذشت و الان از نگاه پسرا دنیا خیلی تیره تر شده....اسمون جوری ابریه و جلویه خورشید رو گرفته ک انگار هیچوقت خورشید وجود نداشت ....انگار نه انگار ک یه زمانی با وجودش دنیا رو روشن میکرد ....ولی انگار کاملا واقعیه....خورشید ارمیا دو روز پیش چشاشو برای همیشه بست و از اونموقع اسمون جوری ابری و گرفته شده ک حتی خدا رو هم مجبور به گریه میکنه
ازش چی هست؟خودش ک رفت ....و همه ی خنده ها و خوشی ها رو هم با خودش برد ؟فقط خاطراتش مونده....فقط صداش....فقط عکساش ....دیگه نمیتونی لبخنداشو ببینی ...دیگه نمیتونی توی چشای کهکشانیش نگاه کنی و غرق شی....فقط میتونی عکساشو نگاه کنی و گریه کنی.....در حدی گریه کنی ک خود خدا هم از بردنش پشیمون بشه....ولی دیگه نمیتونه برش گردونه ...اون رفته ....ا/ت رفته برای همیشه....
کلی از هایب خواهش کرد تا قبل مرگش اخرین کنسرت رو برگزار کنن و سه روز قبل مرگش داشتیم به موج ارمی هایی ک با چهره های اشکی ارمی بمباشون رو تکون میدادن نگاه میکردیم و هممون سعی میکردیم ک گریه هامون رو کنترل کنیم ....ولی مگه میشد؟مگه میشه به لبخندش نگاه کنی و اعتراض نکنی ...
به خدا اعتراض نکنی ک چرا میخواد این فرشته رو برگردونه ؟
دنیا ب فرشته ها نیاز داره مگه نه؟
اگ فرشته ها نبودن دنیا پر از بدی میشد ....پر از کثیفی میشد ...
و تو فرشته ای بودی ک خوبی رو به دنیا هدیه دادی ....با لبخندت ...با چشمات....
و الان ک هیچ کدوم توی دنیا نیستن...دنیا دیگه قشنگی خودشو نداره....خاکستری شده...بیجون شده....
من داشتم تماشات میکردم و دیدم ک سعی مییکردی ب بهترین شکل دنسو اجرا کنی تا ی تصویر خوب از خودت برای اخرین بار توی نگاه همه ایجاد کنی و این باعث شد ک حالت بد شه....ب سختی کنترل کردی و تا اخر کنسرت دووم اوردی ولی اخرش کارت ب بیمارستان کشید...
نمیتونستم ب تو ک اینقد بی جون و رنگ پریده روی تخت افتاده بودی فکر کنم....هییچ کدوممون نمیتونستم ب این فکر نکنیم ک اون کسی ک روی تخت افتاده و نمیتونه حتی چشمشو باز کنه یه زمانی با شوق روی استیج فرمانروایی میکرد ...
دو روز بعد کنسرت از بیمارستانبهمون زنگ زدن و خبری رو دادن ک باعث شد کل دنیامون خاکستری شه .....شاید همه ی ما تا لحظه ی اخر امید داشتیم ک معجزه بشه و تو خوب شی ....ولی این دنیا لیاقت تو رو نداشت ا/ت
۱۷.۶k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.