هر نوبتی که نامِ تو تکرار می شود
هر نوبتی که نامِ تو تکرار می شود
در من دوباره عشقِ تو بیدار می شود
گلدانِ پشتِ پنجره هم با شنیدنت
از خاطراتِ سبزِ تو سرشار می شود
تنها درختِ باغچه هم در میان برف
بر شاخه اش شکوفه ، پدیدار می شود
در قلبِ من به یاد تو در ، اوجِ بی کسی
شادی به جای غصّه تلنبار می شود
یادِ تو زانوانِ مرا می دهد توان
در بهمنی که بر سرم آوار می شود
تا حرفی از تو می شود آن لحظه ناگهان
دلتنگِ زخمه های تو گیتار می شود
وقتی که در خیال ، بغل می کنم ترا
یک لحظه جای خالی ات انکار می شود
تا بوسه می زنم به لبت در خیالِ خویش
جای لبم در آینه تب دار می شود
روشن شده برای من الان که هر کسی
با یک نگاه ، در تو گرفتار می شود
در من دوباره عشقِ تو بیدار می شود
گلدانِ پشتِ پنجره هم با شنیدنت
از خاطراتِ سبزِ تو سرشار می شود
تنها درختِ باغچه هم در میان برف
بر شاخه اش شکوفه ، پدیدار می شود
در قلبِ من به یاد تو در ، اوجِ بی کسی
شادی به جای غصّه تلنبار می شود
یادِ تو زانوانِ مرا می دهد توان
در بهمنی که بر سرم آوار می شود
تا حرفی از تو می شود آن لحظه ناگهان
دلتنگِ زخمه های تو گیتار می شود
وقتی که در خیال ، بغل می کنم ترا
یک لحظه جای خالی ات انکار می شود
تا بوسه می زنم به لبت در خیالِ خویش
جای لبم در آینه تب دار می شود
روشن شده برای من الان که هر کسی
با یک نگاه ، در تو گرفتار می شود
۶.۰k
۲۵ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.