عشق بی انتها پارت ۸۶
#بوساگ
شروع کرد به گفتن قانوناش کوک: خوب اهم ۱:هرگونه کیوتی بامزگی و دلبری بیش از حد بوساگ باعث میشه که بگیرم بخورمش ۲:از منجدا نمیشی چه تو جنگل چه تو پارک چه تو بیرون اینه چی بهم میچسبی جاییم نمیری من:یعنی بگم با نخ سوزن بهم بچسبیم😂 کوک:سعی کن فقط به چسبی ۳:به جز من شما حق اینکه عاشق کسه دیگه ای بشیو نداری ۴:هر روز صبح باید جلو روم باشی ۵:حتی اگر بخوای از من جدا بشی من نمیزارم دست از سرت برنمیدارم ۶:قول میدم همسر خوبی برات باشم من:اجازه کوک:وارد نیست من:😐 کوک:☺ تموم شد بوساگ من:جونم کوک:میخوام یه قولی بهم بدی من:چه قولی کوک:اینکه دیگه از پیشم نری میخوام حتی اگه آخرین روز زندگیمونم که باشه باهام بمونی میدونی که راحت به دستت نیاوردم سه سال تموم از دوریت داشتم هلاک میشدم میترسیدم دیگه هیچ وقت منو به یاد نیاری دیگه تحمل دوریتو ندارم اون سه سال برام مثل یه کابوس بود قدل بده هر اتفاقی که بیوفته تو پیشم میمونی اگه همچینکاری کنی من دست از سرت برنمیدارم من:من قول میدم که از پیشت نرم کوک:اینو بدون اگه بخوای ازپیشم بری من نمیزارم بری دست از سرت نمیدارم حتی اگه بگن نمی تونید باهم باشید حتیاگه خودت بگی از هم جدا شدیم من نمیزارم فهمیدی خانوم خوشگله یا نه یجور دیگه بهت بفهمونم من:باشه فهمیدم بعد اومد جلو صورتم انگوشتشو کشید رو دماغم من:وایی نکن کوک:خوشت میاد من:آره ولی میترسم دلت آبشه کوک:هههه خیلی بامزه بود همین الانشم با این حرکت تو دلم کارخونه قند ترشح شد میخوام داد بزنن بگم خدایاااا این دختر چرا انقدر کیوت آخهههه من:کوک بسه😂 خدا:آرام باش فرزندم
کوک:نمیخوام بس کنم من:نموخوای اوکی نخوا😂 بعد اومد جلوتر صورتش با صورت من فاصله ای نداشت اومد پیشونیشو چسبوند به پیشونیم فت کوک:ننننننننن من:نه یییییییییه کوک:نوچ ننننننننن من:ناح یییییییییه کوک:خیله خوب میگیم نننننننیییییییییه من:آره چیزخوبیه خوب در اومد نننننننننیییییییه(با لحن کیوت) بعد قش کرد از خنده از اون خنده های جذابش که روح میشدم همینجوری پیشونیش به پیشونیم چسبیده بود کوک:لامصب نننننننننییییییییه😍 من:کوک تو مردی نخند اونجوری دلم آب شد کوک:دلت آب شد فقط شما کیوت نیستی که من:عه من بودم که کوک:ناخایر منم من:باشه تو کوک:شوخی کردم تو😍😂 بعد یکم رفت پایین لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک زد و خورد که در زدن من:کیه یعنی کوک:نمیدونم من:برو ببین کیه کوک:باشه رفت در و باز کرد منم شنیدم انگار یکی از همسایه ها بود میگفت از خونتون صدا داد میومد اومدم ببینیم چی شده من:خاک بر سرم 😐😂😂 میگفت خانومتون هستن کوک:خانوم من حاملش نمی تونه راه بره من:😐😂😂😂🤣خدا بگم چی نشی بعد در و بست اومد بعد منم زیر چشی نگاش کردم
شروع کرد به گفتن قانوناش کوک: خوب اهم ۱:هرگونه کیوتی بامزگی و دلبری بیش از حد بوساگ باعث میشه که بگیرم بخورمش ۲:از منجدا نمیشی چه تو جنگل چه تو پارک چه تو بیرون اینه چی بهم میچسبی جاییم نمیری من:یعنی بگم با نخ سوزن بهم بچسبیم😂 کوک:سعی کن فقط به چسبی ۳:به جز من شما حق اینکه عاشق کسه دیگه ای بشیو نداری ۴:هر روز صبح باید جلو روم باشی ۵:حتی اگر بخوای از من جدا بشی من نمیزارم دست از سرت برنمیدارم ۶:قول میدم همسر خوبی برات باشم من:اجازه کوک:وارد نیست من:😐 کوک:☺ تموم شد بوساگ من:جونم کوک:میخوام یه قولی بهم بدی من:چه قولی کوک:اینکه دیگه از پیشم نری میخوام حتی اگه آخرین روز زندگیمونم که باشه باهام بمونی میدونی که راحت به دستت نیاوردم سه سال تموم از دوریت داشتم هلاک میشدم میترسیدم دیگه هیچ وقت منو به یاد نیاری دیگه تحمل دوریتو ندارم اون سه سال برام مثل یه کابوس بود قدل بده هر اتفاقی که بیوفته تو پیشم میمونی اگه همچینکاری کنی من دست از سرت برنمیدارم من:من قول میدم که از پیشت نرم کوک:اینو بدون اگه بخوای ازپیشم بری من نمیزارم بری دست از سرت نمیدارم حتی اگه بگن نمی تونید باهم باشید حتیاگه خودت بگی از هم جدا شدیم من نمیزارم فهمیدی خانوم خوشگله یا نه یجور دیگه بهت بفهمونم من:باشه فهمیدم بعد اومد جلو صورتم انگوشتشو کشید رو دماغم من:وایی نکن کوک:خوشت میاد من:آره ولی میترسم دلت آبشه کوک:هههه خیلی بامزه بود همین الانشم با این حرکت تو دلم کارخونه قند ترشح شد میخوام داد بزنن بگم خدایاااا این دختر چرا انقدر کیوت آخهههه من:کوک بسه😂 خدا:آرام باش فرزندم
کوک:نمیخوام بس کنم من:نموخوای اوکی نخوا😂 بعد اومد جلوتر صورتش با صورت من فاصله ای نداشت اومد پیشونیشو چسبوند به پیشونیم فت کوک:ننننننننن من:نه یییییییییه کوک:نوچ ننننننننن من:ناح یییییییییه کوک:خیله خوب میگیم نننننننیییییییییه من:آره چیزخوبیه خوب در اومد نننننننننیییییییه(با لحن کیوت) بعد قش کرد از خنده از اون خنده های جذابش که روح میشدم همینجوری پیشونیش به پیشونیم چسبیده بود کوک:لامصب نننننننننییییییییه😍 من:کوک تو مردی نخند اونجوری دلم آب شد کوک:دلت آب شد فقط شما کیوت نیستی که من:عه من بودم که کوک:ناخایر منم من:باشه تو کوک:شوخی کردم تو😍😂 بعد یکم رفت پایین لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک زد و خورد که در زدن من:کیه یعنی کوک:نمیدونم من:برو ببین کیه کوک:باشه رفت در و باز کرد منم شنیدم انگار یکی از همسایه ها بود میگفت از خونتون صدا داد میومد اومدم ببینیم چی شده من:خاک بر سرم 😐😂😂 میگفت خانومتون هستن کوک:خانوم من حاملش نمی تونه راه بره من:😐😂😂😂🤣خدا بگم چی نشی بعد در و بست اومد بعد منم زیر چشی نگاش کردم
۱۰.۳k
۱۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.