آدم وحشت زده به حوا گفت:
آدم وحشت زده به حوا گفت:
«چگونه به آن میوه ی ممنوعه تجاوز کردی؟ آخر چگونه یکی از نیرنگ های دشمن شومی که نمی شناختی، فریبت داد؟ و اینک، او مرا نیز در کنار تو به سقوط واداشت ... زیرا تصمیم من این است که با تو جان سپارم، آخر چگونه می توانم بی تو زنده بمانم؟ چگونه می توانم در این جنگل وحشی تنها و بی کس باقی بمانم؟ حتی اگر خداوند حوّایی دیگر بیافریند، باز غم از دست رفتن تو هرگز از قلبم برون نخواهد رفت، نه نه! سرنوشت من هرگز از سرنوشت تو جدا نخواهد شد، در سعادت باشم یا در فلاکت!»
پس آدم با وجود همه آن چه در آن باره دانسته بود، حتی دمی در خوردن میوه درنگ ننمود! او هرگز فریب نخورد، بلکه به طرزی جنون آمیز مغلوب زیبایی زنانه گشت.
بهشت_گمشده
جان_میلتون
«چگونه به آن میوه ی ممنوعه تجاوز کردی؟ آخر چگونه یکی از نیرنگ های دشمن شومی که نمی شناختی، فریبت داد؟ و اینک، او مرا نیز در کنار تو به سقوط واداشت ... زیرا تصمیم من این است که با تو جان سپارم، آخر چگونه می توانم بی تو زنده بمانم؟ چگونه می توانم در این جنگل وحشی تنها و بی کس باقی بمانم؟ حتی اگر خداوند حوّایی دیگر بیافریند، باز غم از دست رفتن تو هرگز از قلبم برون نخواهد رفت، نه نه! سرنوشت من هرگز از سرنوشت تو جدا نخواهد شد، در سعادت باشم یا در فلاکت!»
پس آدم با وجود همه آن چه در آن باره دانسته بود، حتی دمی در خوردن میوه درنگ ننمود! او هرگز فریب نخورد، بلکه به طرزی جنون آمیز مغلوب زیبایی زنانه گشت.
بهشت_گمشده
جان_میلتون
۲.۹k
۲۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.