امروز بیا تا که زبان باز کنم
امروز بیا تا که زبان باز کنم
یک بار دگر سمت تو پرواز کنم
در سینه ی تنگ خود فشارت بدهم
گیسوی تورا دوباره من ناز کنم
بوسیدن تو،نه یک ،دو صد شیرین است
دلگرم شدم که عشقت آغاز کنم
باید که به جای دلربایی از تو
این زمزمه را برایت آواز کنم
تردید نکن برقص و هی عشوه بریز
تا در همه ی غزل تو را راز کنم
دیدی که چگونه در وجودم هستی ؟
در هر نفسم ،که دیده را باز کنم
یک بار دگر سمت تو پرواز کنم
در سینه ی تنگ خود فشارت بدهم
گیسوی تورا دوباره من ناز کنم
بوسیدن تو،نه یک ،دو صد شیرین است
دلگرم شدم که عشقت آغاز کنم
باید که به جای دلربایی از تو
این زمزمه را برایت آواز کنم
تردید نکن برقص و هی عشوه بریز
تا در همه ی غزل تو را راز کنم
دیدی که چگونه در وجودم هستی ؟
در هر نفسم ،که دیده را باز کنم
۴.۶k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.