عاشقانه
آن شب که گشودی زِ سَرَم روسری ام را
دیدی تو به آغوشِ خودت دلبری ام را
گیسویِ پریشانِ من و شانه یِ تو واااای
در عشقِ تو دیدی زِ جهان برتری ام را
عمری پیِ یک عشقِ گران بودی و حالا
دادم به تو با جان و دل انگشتری ام را
بنشین تو به آغوشِ من ای ماهِ درخشان
بگـذار ببـینند همـه گوهـری ام را
دیدی تو به آغوشِ خودت دلبری ام را
گیسویِ پریشانِ من و شانه یِ تو واااای
در عشقِ تو دیدی زِ جهان برتری ام را
عمری پیِ یک عشقِ گران بودی و حالا
دادم به تو با جان و دل انگشتری ام را
بنشین تو به آغوشِ من ای ماهِ درخشان
بگـذار ببـینند همـه گوهـری ام را
۱۰.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۱