سلامتی بابایی که دختر کوچولوش زنگ زد بهش گفت:
سلامتی بابایی که دختر کوچولوش زنگ زد بهش گفت:
بابا داری میای خونه پاستیل میخری ؟
ولی وقتی جیبشو نگاه کرد و دید نمیتونه؛
ماشینشو زد کنار خیابون آروم پیاده شد و با خجالت گفت:
آزاادی … آزااادی ۲ نفر …
بابا داری میای خونه پاستیل میخری ؟
ولی وقتی جیبشو نگاه کرد و دید نمیتونه؛
ماشینشو زد کنار خیابون آروم پیاده شد و با خجالت گفت:
آزاادی … آزااادی ۲ نفر …
۸۵۱
۲۹ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.