دختران چشم بادامی «دنیایی پر درد زنان و دختران هزاره»
دختران چشمبادامی «دنیایی پر درد زنان و دختران هزاره»
متن سخنرانی عظیم بشرمل در محفل معرفی کتاب «دختران چشمبادامی» نوشته عارفه پیکار که چندی قبل در دانشگاه غرجستان برگزارشده بود.
بهعنوان منتقد کتاب «دختران چشمبادامی» صحبت نمیکنم، بلکه بهعنوان یک خواننده کتاب صحبت میکنم. زیرا تاهنوز در افغانستان نقد و گفتوگو تبدیل بهفرهنگ نشدهاست و آن معیارهای علمی و منطقی لازم برای نقد وجود ندارد. اصلا فرهنگ ما فرهنگ انتقادی نیست. وقتی فرهنگ انتقادی نیست، فرهنگیان منتقد از کجاشوند. اگر هم منتقد وجود دارد من مدعی آن نیستم.
•1- آنچه را در بارهی کتاب میگویم فهم من از متن کتاب است. با نگاهی هرمنوتیکی فهم من محصول گفتوگوی من با متن کتاب است. یا این که کتاب در ذهن من اینگونه فهمیده شدهاست. ممکن است سخنرانان دیگر این محفل، نویسنده کتاب و دوستان دیگری که این کتاب را خواندهاند نظر و دیدگاهشان با دیدگاه من فرق کند.
نگاهی کلی به کتاب
1- معلومات و اطلاعات جمعآوری شده در این کتاب جزو ادبیات عامیانه و فولکلور است، اما در خدمت یک تحلیل جامعهشناسی قرار گرفتهاست. بوی انسان شناسیفرهنگی از آن بهمشام میرسد. انسانشناسی فرهنگی با جامعهشناسی رابطه و کارکرد نزدیک دارد. بعضیها به این باوراست که انسانشناسیفرهنگی همان جامعهشناسی است با این تفاوت که نگاهی انسانشناسی فرهنگی نسبت بهجامعهشناسی محدودتر است. انسان شناسیفرهنگی بهباورها، ارزشها، جهان بینی، آداب، رسوم و در یک کلمه بهتمام زندگی مردم توجه دارد. در این کتاب نیز تولد، ازدواج، خانهداری، نوع نگاه، باورها، غذاها، افسانهها، قهرمانیها و هنر زنان هزاره بهتصویر کشیده شدهاست. جامعهشناسی چیزی نیست جز شناختن روح حاکم در جامعه و تحلیل مناسبات اجتماعی. در این کتاب نیز جایگاه و مناسبات دختران و زنان هزاره هم در درون خانه و هم در جامعه بهصورت کامل بررسی شدهاست. عارفهپیکار کوشیده تبعیض علیه زنان و دختران هزاره را روایت کند و دنیایی پر درد آنان را بهرخ تمام مردان افغانستان بکشد.
2- ادبیات در بعضی جاهای کتاب فمینیستی است. اما نگرش و نگاهی نویسنده کاملا فمینیستی است. نویسنده نگاهی مدرن و فمینیستی بهمناسبات سنتی و قبیلهای دارد. وضعیتی را که عارفه روایت کردهاست میتوان در دو بخش تقسیم و تحلیل کرد 1- تبعیض که زنان هزاره توسط مردان هزاره متحمل میشوند. از تولد تامرگ زنان در جامعه نابرابر و ناعدلانه هزاره بررسی شدهاست 2- تبعیض که زنان هزاره در یک مناسبات تبعیض آمیز قومی بهعنوان هزاره متحمل شدهاند. بخشی ارزگان و افشار (زندگی شیرین، گلبیگم و نسیمه) بههمین مساله ارتباط دارد.
بخش اول
برای دفاع از دیدگاهم بهبعضی از نظریههای فمینیستی اشاره کرده و آن را با متن کتاب مقایسه میکنم:
فمینیستهای موج چهارم معتقد هستند که با نگاهی زنان باید بهعلم و هستی دیده شود. زیرا بهباور آنان تاریخ، فلسفه، ادبیات، دین، علم... در طول تاریخ مردانه بودهاست و با نگاهی مردانه به آن دیده و قضاوت شدهاست. ممکن است از نگاهی زنان فلسفه، ادبیات، دین، علم... طوری دیگری دیده و فهمیده شود. پس با نگاهی زنان بههستی ببنیم و قضاوت کنیم. با الگو گرفتن از این موج بعضی از زنان فمینیست مسلمان میگفتند هزار و چهار صدسال از اسلام تفسیر مردانه صورت گرفته و مفسران، محدثان، فقها... همه مرد بودند. اگر با دید زنان بهقرآن، حدیث، فقه، کلام دیده شود ممکن است مساله طوری دیگری فهمیده شود.
عارفه پیکار نیز مینویسد:
در تاریخ رسمی افغانستان موارد و روی دادهای ناگفته و نانوشتهای زیاد وجود دارند. در این کشور تاریخ مدام توسط یک قشر یا یک قوم نوشته شدهاست. دیگران از دریچه دید آنان قضاوت شدهاند. در میان این تحلیلها، قضاوتها، ناگفتههای زیادیاند که از گفتن بازماندهاند. این نانوشتهها از دریچهای دید مردانه قابل درک و حکایت نیستند. زنان تنها کسانیاند که میتوانند این ناگفتهها و نانوشتهها را بگویند و بنویسند. این نو شته از این جنس است. (دختران چشمبادامی، ص9)
در بخشی دیگری از کتاب عارفه پیکار مینویسد:
اگر در خانهای پسر بهدنیا بیاید همه خوشحال میشوند اما وقتی دختری بهدنیا میآید همه میگویند «وی دختر است. خاک بر سر دختر» سپس در هنگام انتخاب نام برای اینکه بازهم دختری متولد نشود نام دختر را «بسگل، بس بیبی، بس بیگم» انتخاب میکنند. مشخصا عارفه پیکار زبان بهشکوه میگشاید و در باره نفی هستی زنان انتقاد میکند.
ردیپای موج دوم فمینیسم که نماینده آن سموندبووار است آشکارا در نوشته عارفه دیده میشود. مثلا: دبووار میگفت «زن زن بدنیا نمیآید بلکه زن را زن میسازند.» عارف
متن سخنرانی عظیم بشرمل در محفل معرفی کتاب «دختران چشمبادامی» نوشته عارفه پیکار که چندی قبل در دانشگاه غرجستان برگزارشده بود.
بهعنوان منتقد کتاب «دختران چشمبادامی» صحبت نمیکنم، بلکه بهعنوان یک خواننده کتاب صحبت میکنم. زیرا تاهنوز در افغانستان نقد و گفتوگو تبدیل بهفرهنگ نشدهاست و آن معیارهای علمی و منطقی لازم برای نقد وجود ندارد. اصلا فرهنگ ما فرهنگ انتقادی نیست. وقتی فرهنگ انتقادی نیست، فرهنگیان منتقد از کجاشوند. اگر هم منتقد وجود دارد من مدعی آن نیستم.
•1- آنچه را در بارهی کتاب میگویم فهم من از متن کتاب است. با نگاهی هرمنوتیکی فهم من محصول گفتوگوی من با متن کتاب است. یا این که کتاب در ذهن من اینگونه فهمیده شدهاست. ممکن است سخنرانان دیگر این محفل، نویسنده کتاب و دوستان دیگری که این کتاب را خواندهاند نظر و دیدگاهشان با دیدگاه من فرق کند.
نگاهی کلی به کتاب
1- معلومات و اطلاعات جمعآوری شده در این کتاب جزو ادبیات عامیانه و فولکلور است، اما در خدمت یک تحلیل جامعهشناسی قرار گرفتهاست. بوی انسان شناسیفرهنگی از آن بهمشام میرسد. انسانشناسی فرهنگی با جامعهشناسی رابطه و کارکرد نزدیک دارد. بعضیها به این باوراست که انسانشناسیفرهنگی همان جامعهشناسی است با این تفاوت که نگاهی انسانشناسی فرهنگی نسبت بهجامعهشناسی محدودتر است. انسان شناسیفرهنگی بهباورها، ارزشها، جهان بینی، آداب، رسوم و در یک کلمه بهتمام زندگی مردم توجه دارد. در این کتاب نیز تولد، ازدواج، خانهداری، نوع نگاه، باورها، غذاها، افسانهها، قهرمانیها و هنر زنان هزاره بهتصویر کشیده شدهاست. جامعهشناسی چیزی نیست جز شناختن روح حاکم در جامعه و تحلیل مناسبات اجتماعی. در این کتاب نیز جایگاه و مناسبات دختران و زنان هزاره هم در درون خانه و هم در جامعه بهصورت کامل بررسی شدهاست. عارفهپیکار کوشیده تبعیض علیه زنان و دختران هزاره را روایت کند و دنیایی پر درد آنان را بهرخ تمام مردان افغانستان بکشد.
2- ادبیات در بعضی جاهای کتاب فمینیستی است. اما نگرش و نگاهی نویسنده کاملا فمینیستی است. نویسنده نگاهی مدرن و فمینیستی بهمناسبات سنتی و قبیلهای دارد. وضعیتی را که عارفه روایت کردهاست میتوان در دو بخش تقسیم و تحلیل کرد 1- تبعیض که زنان هزاره توسط مردان هزاره متحمل میشوند. از تولد تامرگ زنان در جامعه نابرابر و ناعدلانه هزاره بررسی شدهاست 2- تبعیض که زنان هزاره در یک مناسبات تبعیض آمیز قومی بهعنوان هزاره متحمل شدهاند. بخشی ارزگان و افشار (زندگی شیرین، گلبیگم و نسیمه) بههمین مساله ارتباط دارد.
بخش اول
برای دفاع از دیدگاهم بهبعضی از نظریههای فمینیستی اشاره کرده و آن را با متن کتاب مقایسه میکنم:
فمینیستهای موج چهارم معتقد هستند که با نگاهی زنان باید بهعلم و هستی دیده شود. زیرا بهباور آنان تاریخ، فلسفه، ادبیات، دین، علم... در طول تاریخ مردانه بودهاست و با نگاهی مردانه به آن دیده و قضاوت شدهاست. ممکن است از نگاهی زنان فلسفه، ادبیات، دین، علم... طوری دیگری دیده و فهمیده شود. پس با نگاهی زنان بههستی ببنیم و قضاوت کنیم. با الگو گرفتن از این موج بعضی از زنان فمینیست مسلمان میگفتند هزار و چهار صدسال از اسلام تفسیر مردانه صورت گرفته و مفسران، محدثان، فقها... همه مرد بودند. اگر با دید زنان بهقرآن، حدیث، فقه، کلام دیده شود ممکن است مساله طوری دیگری فهمیده شود.
عارفه پیکار نیز مینویسد:
در تاریخ رسمی افغانستان موارد و روی دادهای ناگفته و نانوشتهای زیاد وجود دارند. در این کشور تاریخ مدام توسط یک قشر یا یک قوم نوشته شدهاست. دیگران از دریچه دید آنان قضاوت شدهاند. در میان این تحلیلها، قضاوتها، ناگفتههای زیادیاند که از گفتن بازماندهاند. این نانوشتهها از دریچهای دید مردانه قابل درک و حکایت نیستند. زنان تنها کسانیاند که میتوانند این ناگفتهها و نانوشتهها را بگویند و بنویسند. این نو شته از این جنس است. (دختران چشمبادامی، ص9)
در بخشی دیگری از کتاب عارفه پیکار مینویسد:
اگر در خانهای پسر بهدنیا بیاید همه خوشحال میشوند اما وقتی دختری بهدنیا میآید همه میگویند «وی دختر است. خاک بر سر دختر» سپس در هنگام انتخاب نام برای اینکه بازهم دختری متولد نشود نام دختر را «بسگل، بس بیبی، بس بیگم» انتخاب میکنند. مشخصا عارفه پیکار زبان بهشکوه میگشاید و در باره نفی هستی زنان انتقاد میکند.
ردیپای موج دوم فمینیسم که نماینده آن سموندبووار است آشکارا در نوشته عارفه دیده میشود. مثلا: دبووار میگفت «زن زن بدنیا نمیآید بلکه زن را زن میسازند.» عارف
۲۹.۲k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.