یڪ شب
یڪ شب
دستت را میگیرم
میبرم یڪجا ڪه دست
هیچ ڪس به خلوتمان نرسد
آن وقت من میمانم و
غزل لبهاے تو و
یڪ دنیا سڪوت
یڪ شب
دستت را میگیرم
میبرم یڪجا ڪه دست
هیچ ڪس به خلوتمان نرسد
آن وقت من میمانم و
غزل لبهاے تو و
یڪ دنیا سڪوت
۵.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۳