شاگرد عاشق🖤
شاگرد عاشق🖤
جونگ کوک:دستم رو کشید که دراز کشیدم اوم بین پاهام سرش رو گذاشت رویه شکمم
تویه فیلما دیده بودم پسرا اینجوری میخوابن
بانو؟؟چرا اینجوری؟؟
ا/ت:میخوام بخوابم
جونگ کوک: مخالفت نکردم بالشته پشتم رو درست کردم و تکیه دادم بهش پاهام رو بیشتر باز کردم تا راحت تر باشه سرش رو گذاشته بود رویه شکمم موهایه بانو همیشه کوتاه بود دستم رو بردم توش و باهاش بازی میکردم کم کم چشمام گرم و شد و خوابم برد
سه سال آینده
ا/ت: این اصلا حساب نیس کوک من همیشه اینجوری میخوابیدم
کوک: حرف نزن میخوابی یا وقتت رو جور دیگه بگذرونم
ا/ت:سرش رویه شکمم بود
کوک یه چی بگم؟؟
کوک: نیم تنه تنش بود شکمش رو بوسه زدم
جانم؟؟
ا/ت: یادته اولین بار بوست کردم؟؟
کوک: خنده آروم کردم و شکمش رو گاز گرفتم احمق تو نمیدونی اون لحظه چه بلایی سره خودم و قلبم اوردی کلا دو هفته بود اومده بودم این اتفاق ها یه ذره زیادی بود بعدم اونم که...
ا/ت: همینی که هست کوک
کوک: بعله بعله بانو درست میگویید
زمانحال
ا/ت:از خواب بیدار شدم سرم رو یه ذره کج کردم که با قیافه خوابه جونگ کوک مواجه شدم دیشب بوسیدمش یعنی به جیمین خیانت کردم؟؟
جیمین بعده من با چندیننفر بوده چه ربطی داره ولی من با کسی نبودم
بلند شدم و آروم گونش رو بوسیدم رفتم بیرون از وقتی کوک تو اتاقم میخوابه صبح ها میام بیرون دستشویی
رفتم سر سفره جیسون بهم اسمس داد و گف برم واسه انتخاب تالار
آخه به من چه سر سفره بودم که کوک اومد پایین سلام کرد و نشست صبحونه خورد
کوک من دارممیرم پیشه جیسون خوب؟؟تا نیومدم خونه درو باز نکن که مثله اون دفعه بشه و تا نیومدم تمرینهم نکن خدمتکارا تو خونه هستن پس نگران نباش باشه؟؟
جونگ کوک:باشه هواسم هست
ا/ت: خواستم برم که حرفه دیشبش رو یادم اومد
برگشتم سمتش و دستم رو پشت گردنش گذاشتم و نزدیک خودم کردمش و بوسیدمش دوباره
مراقب خودت باش کلید رو گرفتم و رفتم
جونگ کوک: دوباره اون کارو کرد قلبم ضربانش رو هزار بود داشتم سکته میکردم سریع رفتم تویه اتاق درو بستم پشته در نشستم دوباره بوسید منو واسه باره سوم الان سکته میکنم آروم باش کوک
یه ذره تو گوشی بودم بعدش زدم تلوزیون که دیدم یه فیلمه عاشقانه داره نشون میده البته تیتراژ اولش بود خوب شد سریع زدم داشتم نگاه میکردم سره هر تبلیغات کمش میکردم و سره فیلم زیادش میکردم یه دفعه به جاهایه باریک کشید چشمام رو گرفتم تا تموم بشه که یه نفر دستم رو گرفت و منو انداخت رو زمین
ا/ت:کاره سختی نبود فقط چون نظره من به گفته جیسونمهم بود پاشدم رفتم یه ساعته تموم شد جیسون رف پیشه خانومش جکی هم با خانوادش رفته بود بیرون شهر
پارت بیست🖤
جونگ کوک:دستم رو کشید که دراز کشیدم اوم بین پاهام سرش رو گذاشت رویه شکمم
تویه فیلما دیده بودم پسرا اینجوری میخوابن
بانو؟؟چرا اینجوری؟؟
ا/ت:میخوام بخوابم
جونگ کوک: مخالفت نکردم بالشته پشتم رو درست کردم و تکیه دادم بهش پاهام رو بیشتر باز کردم تا راحت تر باشه سرش رو گذاشته بود رویه شکمم موهایه بانو همیشه کوتاه بود دستم رو بردم توش و باهاش بازی میکردم کم کم چشمام گرم و شد و خوابم برد
سه سال آینده
ا/ت: این اصلا حساب نیس کوک من همیشه اینجوری میخوابیدم
کوک: حرف نزن میخوابی یا وقتت رو جور دیگه بگذرونم
ا/ت:سرش رویه شکمم بود
کوک یه چی بگم؟؟
کوک: نیم تنه تنش بود شکمش رو بوسه زدم
جانم؟؟
ا/ت: یادته اولین بار بوست کردم؟؟
کوک: خنده آروم کردم و شکمش رو گاز گرفتم احمق تو نمیدونی اون لحظه چه بلایی سره خودم و قلبم اوردی کلا دو هفته بود اومده بودم این اتفاق ها یه ذره زیادی بود بعدم اونم که...
ا/ت: همینی که هست کوک
کوک: بعله بعله بانو درست میگویید
زمانحال
ا/ت:از خواب بیدار شدم سرم رو یه ذره کج کردم که با قیافه خوابه جونگ کوک مواجه شدم دیشب بوسیدمش یعنی به جیمین خیانت کردم؟؟
جیمین بعده من با چندیننفر بوده چه ربطی داره ولی من با کسی نبودم
بلند شدم و آروم گونش رو بوسیدم رفتم بیرون از وقتی کوک تو اتاقم میخوابه صبح ها میام بیرون دستشویی
رفتم سر سفره جیسون بهم اسمس داد و گف برم واسه انتخاب تالار
آخه به من چه سر سفره بودم که کوک اومد پایین سلام کرد و نشست صبحونه خورد
کوک من دارممیرم پیشه جیسون خوب؟؟تا نیومدم خونه درو باز نکن که مثله اون دفعه بشه و تا نیومدم تمرینهم نکن خدمتکارا تو خونه هستن پس نگران نباش باشه؟؟
جونگ کوک:باشه هواسم هست
ا/ت: خواستم برم که حرفه دیشبش رو یادم اومد
برگشتم سمتش و دستم رو پشت گردنش گذاشتم و نزدیک خودم کردمش و بوسیدمش دوباره
مراقب خودت باش کلید رو گرفتم و رفتم
جونگ کوک: دوباره اون کارو کرد قلبم ضربانش رو هزار بود داشتم سکته میکردم سریع رفتم تویه اتاق درو بستم پشته در نشستم دوباره بوسید منو واسه باره سوم الان سکته میکنم آروم باش کوک
یه ذره تو گوشی بودم بعدش زدم تلوزیون که دیدم یه فیلمه عاشقانه داره نشون میده البته تیتراژ اولش بود خوب شد سریع زدم داشتم نگاه میکردم سره هر تبلیغات کمش میکردم و سره فیلم زیادش میکردم یه دفعه به جاهایه باریک کشید چشمام رو گرفتم تا تموم بشه که یه نفر دستم رو گرفت و منو انداخت رو زمین
ا/ت:کاره سختی نبود فقط چون نظره من به گفته جیسونمهم بود پاشدم رفتم یه ساعته تموم شد جیسون رف پیشه خانومش جکی هم با خانوادش رفته بود بیرون شهر
پارت بیست🖤
۷.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.