دلبرم دارد به دوری من عادت می کند
دلبرم دارد به دوری من عادت می کند
از غم هجرش غزل هایم شکایت میکند
در هوای او غزل ها می سرایم ، خط به خط
شرح دردم را قلم ، بی شک روایت می کند
مثل یک بیماری صعب العلاج است عشق او
در رگ و در خون و اندامم سرایت می کند
با خیالش مست شعرم ، در میان کوچه ها
هی تلو خوردم تلو ، حالم حکایت می کند
شاعری دیوانه ام ، محبوب من حالا بگو
این غزل را هم سراییدم ، کفایت میکند ؟
از غم هجرش غزل هایم شکایت میکند
در هوای او غزل ها می سرایم ، خط به خط
شرح دردم را قلم ، بی شک روایت می کند
مثل یک بیماری صعب العلاج است عشق او
در رگ و در خون و اندامم سرایت می کند
با خیالش مست شعرم ، در میان کوچه ها
هی تلو خوردم تلو ، حالم حکایت می کند
شاعری دیوانه ام ، محبوب من حالا بگو
این غزل را هم سراییدم ، کفایت میکند ؟
۴.۳k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.