عاشقانه
همــسفر آهســته تـر از دیـد چشـــمانـم گُذر
تا شَــوَد چـشمان مـن بر چشم تو وابـسته تر
گـر گـذر آسـان کنی از دیـده ی مشـتاق من
مـی شـود ویـرانه ام با رفتـنت ویـرانـه تر
پــس تـحمل کـن کمی تا من مهیاتر شَوَم
پشــت پایـت اشک پاشم با دل آسیمه سر
قــصد رفــتن کـردی ای از عـالم بیــهوده ام
آرزو دارم رهـی باشـی و راهــت بی خطر
اندکی تا دیـده بـستم بـهر دلداری خویـش
از بَرَم آهسته رفتی با سـکوت و بی خـبر
کاش بر آن رفتـنت انـدیشه می کـردی کمی
رفتـنت آسـان و بـرگشـتت بـسی دشـوارتر
می فریبم قلب پر دردم ولی شایسته نیست
کم بیـازار ایـن دل زارم سزاوار اسـت اگـر
عمری از عمرم به پایـت عشق ورزیدم ولی
این هـمه عـمر جـوانم راه عشقت شـد هدر
یاد تو این خلـوت شب را پریشان می کند
اشـک خون میریزم و با نـاله های بی ثـمر
من سرودم این غزل در وصف تو اما چه سود
از همــه بـیگانـه گردیـدم ز تـو بـیگانه تـر
تا شَــوَد چـشمان مـن بر چشم تو وابـسته تر
گـر گـذر آسـان کنی از دیـده ی مشـتاق من
مـی شـود ویـرانه ام با رفتـنت ویـرانـه تر
پــس تـحمل کـن کمی تا من مهیاتر شَوَم
پشــت پایـت اشک پاشم با دل آسیمه سر
قــصد رفــتن کـردی ای از عـالم بیــهوده ام
آرزو دارم رهـی باشـی و راهــت بی خطر
اندکی تا دیـده بـستم بـهر دلداری خویـش
از بَرَم آهسته رفتی با سـکوت و بی خـبر
کاش بر آن رفتـنت انـدیشه می کـردی کمی
رفتـنت آسـان و بـرگشـتت بـسی دشـوارتر
می فریبم قلب پر دردم ولی شایسته نیست
کم بیـازار ایـن دل زارم سزاوار اسـت اگـر
عمری از عمرم به پایـت عشق ورزیدم ولی
این هـمه عـمر جـوانم راه عشقت شـد هدر
یاد تو این خلـوت شب را پریشان می کند
اشـک خون میریزم و با نـاله های بی ثـمر
من سرودم این غزل در وصف تو اما چه سود
از همــه بـیگانـه گردیـدم ز تـو بـیگانه تـر
۱۱.۸k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.