《عشق تلخ》
《عشق تلخ》
نویسنده : پارک جیون
کاپل :جونگکوک و یونگ کیونگ
𝙿³
جونگکوک لبخند تلخی میزنه و میگه :چه پرو ، بهت اعتراف میکنم و اینجوری میگی ؟ البته که تقصیر خودمه خیر سرم قرار بود دیگه با هیچ عوضی ای مهربون نباشم . چرا همه باید قلبمو بشکنن !؟ درستت میکنم ...غرورمو خدشه دار کردی و من دلتو خورد میکنم!
_________________________________________________________
یونگ کیونگ :هی من فقط حقیقت رو گفتم ...میشه بازم کنی؟
جونگکوک :دیگه دیر شده بیبی !
کوک یونگ کیونگ رو برخلاف میلش فقط برای اینکه تنبیهش کنه با دست و پای بسته توی یک اتاق سرد رها میکنه ...
جونگکوک از اونجا دور شد اما به زیر دستاش میسپره که حواسشون بهش باشه...
_دوروز بعد_
کوک به سمت اتاق میره ...
از دستیارش میپرسه :حالش چطوره ؟
یونجون :الان دوروزه خوابه و تکون نخورده !
کوک :یونجونِ احمق چرا بهش سر نزدی چجوری دو روزه خوابه بدون هیچ تکونی !؟
یونجون :خودتون گفتین اگر نزدیک اتاقش بشیم خونمون گردن خودمونه ...ببخشید !
کوک با عجله به سمت اتاقش دوید و درو باز کرد و با چیزی که نمیخواست روبه رو شد !
همون چیزی که ازش میترسید!
نویسنده : پارک جیون
کاپل :جونگکوک و یونگ کیونگ
𝙿³
جونگکوک لبخند تلخی میزنه و میگه :چه پرو ، بهت اعتراف میکنم و اینجوری میگی ؟ البته که تقصیر خودمه خیر سرم قرار بود دیگه با هیچ عوضی ای مهربون نباشم . چرا همه باید قلبمو بشکنن !؟ درستت میکنم ...غرورمو خدشه دار کردی و من دلتو خورد میکنم!
_________________________________________________________
یونگ کیونگ :هی من فقط حقیقت رو گفتم ...میشه بازم کنی؟
جونگکوک :دیگه دیر شده بیبی !
کوک یونگ کیونگ رو برخلاف میلش فقط برای اینکه تنبیهش کنه با دست و پای بسته توی یک اتاق سرد رها میکنه ...
جونگکوک از اونجا دور شد اما به زیر دستاش میسپره که حواسشون بهش باشه...
_دوروز بعد_
کوک به سمت اتاق میره ...
از دستیارش میپرسه :حالش چطوره ؟
یونجون :الان دوروزه خوابه و تکون نخورده !
کوک :یونجونِ احمق چرا بهش سر نزدی چجوری دو روزه خوابه بدون هیچ تکونی !؟
یونجون :خودتون گفتین اگر نزدیک اتاقش بشیم خونمون گردن خودمونه ...ببخشید !
کوک با عجله به سمت اتاقش دوید و درو باز کرد و با چیزی که نمیخواست روبه رو شد !
همون چیزی که ازش میترسید!
۳.۸k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.