بروسک صلاح
"بروسک صلاح" (بروسك سەڵاح) شاعر کورد عراقی زادهی ۱۸ دسامبر ۱۹۹۳ میلادی، در شهر ڕومادی (الانبار) دیده به جهان گشود.
خانوادهی او اصالتا کرکوکی بودند که در عملیات ترحیل در زمان بعث، جهت تعریب کرکوک از آن دیار کوچانده و در الانبار اسکان داده شده بودند.
بروسک فقط تا نهم ابتدایی تحصیل کرده و اکنون همراه مادر و برادرش در شهر سلیمانیه زندگی میکند.
اسم اصلی او "محمد صلاح" بود که مدتهاست نامش را به "بروسک" تغییر داده است. بروسک به معنی رعد یا درخشش است.
وی رتبهی سوم، دومین "فستیوال ادبی و هنری تانجهرو" در سال ۲۰۱۸ را در کارنامه ادبی خود دارد.
▪نمونهی شعر:
(۱)
بسیار مشتاقم به پرواز درآیم و
بسان بادبادکی در آسمان برقصم!
من روحم را به انگشتان تو
گره زدهام.
(۲)
دلم گرفتە،
همچون عروسکی شیشەای!
که میخواهد گریه کند اما
لبخندی بر لب دارد.
(۳)
میان ازدحام و شلوغی مردمان، قدم میزنم،
اسمت را که میشنوم،
با احترام، دقایقی توقف میکنم.
(۴)
خوب میتوانم
همهی کلمات لغتنامەها را بدزدم و پنهان کنم
اما هرگز نمیتوانم، جز این سرزمینی که در آن هستم
سرزمین دیگری را موطن خود کنم.
(۵)
خیالاتی پریشان و سردرگم در درونم میچرخند
دیگر نباید از طلوع آفتاب شرم داشته باشم
به این داستان پر ماجرا پایان میدهم
دست و پای گردباد پراکنده را خواهم بست
تعدادی از ستارگان را خرد میکنم
و ماه را به پایین پرت!
میخواهم بدانم که مردمان، چون گذشته باز ماه را دوست دارند؟
(۶)
روحم گنجشکیست
که دور و برم چرخ میزند،
اما بر روی طناب گیسوی تو
استراحت میکند.
(۷)
رخسارت را آیینه میکنم
برای تماشای خویشتن دروغینم.
(۸)
پیراهن کهنهی مادرم را به تو میبخشم
ولی افسوس که بوی مادرم را نمیدهی.
(۹)
تو شرابی
که در سینهام نگهات داشتهام
تا برسی، بیشتر میخواهمت.
(۱۰)
تو شبیه تسبیح چهارصد دانهای،
که در دستم پاره شد!
اما در وجودم پخش.
شعر: #بروسک_صلاح
ترجمه: #زانا_کوردستانی
خانوادهی او اصالتا کرکوکی بودند که در عملیات ترحیل در زمان بعث، جهت تعریب کرکوک از آن دیار کوچانده و در الانبار اسکان داده شده بودند.
بروسک فقط تا نهم ابتدایی تحصیل کرده و اکنون همراه مادر و برادرش در شهر سلیمانیه زندگی میکند.
اسم اصلی او "محمد صلاح" بود که مدتهاست نامش را به "بروسک" تغییر داده است. بروسک به معنی رعد یا درخشش است.
وی رتبهی سوم، دومین "فستیوال ادبی و هنری تانجهرو" در سال ۲۰۱۸ را در کارنامه ادبی خود دارد.
▪نمونهی شعر:
(۱)
بسیار مشتاقم به پرواز درآیم و
بسان بادبادکی در آسمان برقصم!
من روحم را به انگشتان تو
گره زدهام.
(۲)
دلم گرفتە،
همچون عروسکی شیشەای!
که میخواهد گریه کند اما
لبخندی بر لب دارد.
(۳)
میان ازدحام و شلوغی مردمان، قدم میزنم،
اسمت را که میشنوم،
با احترام، دقایقی توقف میکنم.
(۴)
خوب میتوانم
همهی کلمات لغتنامەها را بدزدم و پنهان کنم
اما هرگز نمیتوانم، جز این سرزمینی که در آن هستم
سرزمین دیگری را موطن خود کنم.
(۵)
خیالاتی پریشان و سردرگم در درونم میچرخند
دیگر نباید از طلوع آفتاب شرم داشته باشم
به این داستان پر ماجرا پایان میدهم
دست و پای گردباد پراکنده را خواهم بست
تعدادی از ستارگان را خرد میکنم
و ماه را به پایین پرت!
میخواهم بدانم که مردمان، چون گذشته باز ماه را دوست دارند؟
(۶)
روحم گنجشکیست
که دور و برم چرخ میزند،
اما بر روی طناب گیسوی تو
استراحت میکند.
(۷)
رخسارت را آیینه میکنم
برای تماشای خویشتن دروغینم.
(۸)
پیراهن کهنهی مادرم را به تو میبخشم
ولی افسوس که بوی مادرم را نمیدهی.
(۹)
تو شرابی
که در سینهام نگهات داشتهام
تا برسی، بیشتر میخواهمت.
(۱۰)
تو شبیه تسبیح چهارصد دانهای،
که در دستم پاره شد!
اما در وجودم پخش.
شعر: #بروسک_صلاح
ترجمه: #زانا_کوردستانی
۳.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.