هرچےحرف میزد
هرچےحرف میزد
جوابشو نمیدادم...
فقط نیگاش میکردمُ
تو ذهنم هزارتا فکرُ خیال میکردم...
از یکیش یهو بغضم گرفت؛
نیگام کردُ گفت:
باز از اون فکرا کردے؟
سرمو انداختم پایین؛
جوابے نداشتم که بهش بدم.
اومد از پشت بغلم کردُ
گفت تو چشمام نگاه کن؛
با توام!
سرمو آوردم بالا
و تو چشماش نگاه کردم؛
محکم تر بغلم کردُ گفت:
انقد فکرِ بیخود نکن
براےمن هیچکس
"تـــــو "
نمیشه...
جوابشو نمیدادم...
فقط نیگاش میکردمُ
تو ذهنم هزارتا فکرُ خیال میکردم...
از یکیش یهو بغضم گرفت؛
نیگام کردُ گفت:
باز از اون فکرا کردے؟
سرمو انداختم پایین؛
جوابے نداشتم که بهش بدم.
اومد از پشت بغلم کردُ
گفت تو چشمام نگاه کن؛
با توام!
سرمو آوردم بالا
و تو چشماش نگاه کردم؛
محکم تر بغلم کردُ گفت:
انقد فکرِ بیخود نکن
براےمن هیچکس
"تـــــو "
نمیشه...
۲.۸k
۲۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.