من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود!
من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود!
بنویسید صدا بود ولی نرم نبود!
خانه در خاک خدا داشت تماشایی بود!
بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود!
بنویسید که با ماه کبوتر میچید؛
از لب زاغچه ها بوسه ی باور میچید!
بنویسید که با چلچله ها الفت داشت؛
اهل دل بود و با فاصله ها نسبت داشت!
دلش از زمزمه ی نور عطش می بارید؛
ریشه در ماه ولی روی زمین می جوشید!
بنویسید زبان داشت ولی لال نشد؛
بنویسید که پوسید ولی کال نشد!
پر طوفان غزل بود ولی سیل نداشت؛
بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت!
پنجه بر پنجره ی روشن فردا میزد؛
وسعت حوصله اش طعنه به دریا میزد!
بنویسید به قانون عطش آب نداد؛
کسی کودک احساسش را تاب نداد!
سرد و سرمازده از سمت کویر آمده بود؛
کودکی بود که در هیئت پیر آمده بود!
تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت؛
گاه با فلسفه عشق کمی مشکل داشت!
من که رفتم بنویسید که: دل داشت ولی میل نداشت...!
بنویسید صدا بود ولی نرم نبود!
خانه در خاک خدا داشت تماشایی بود!
بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود!
بنویسید که با ماه کبوتر میچید؛
از لب زاغچه ها بوسه ی باور میچید!
بنویسید که با چلچله ها الفت داشت؛
اهل دل بود و با فاصله ها نسبت داشت!
دلش از زمزمه ی نور عطش می بارید؛
ریشه در ماه ولی روی زمین می جوشید!
بنویسید زبان داشت ولی لال نشد؛
بنویسید که پوسید ولی کال نشد!
پر طوفان غزل بود ولی سیل نداشت؛
بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت!
پنجه بر پنجره ی روشن فردا میزد؛
وسعت حوصله اش طعنه به دریا میزد!
بنویسید به قانون عطش آب نداد؛
کسی کودک احساسش را تاب نداد!
سرد و سرمازده از سمت کویر آمده بود؛
کودکی بود که در هیئت پیر آمده بود!
تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت؛
گاه با فلسفه عشق کمی مشکل داشت!
من که رفتم بنویسید که: دل داشت ولی میل نداشت...!
۸۸۷
۰۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.