باید سفر کرد از اینهمه تکرار
باید سفر کرد از اینهمه تکرار
باید عبور کرد
از کنار درختان ایستاده
از کنارِ تپه ها و کوه های بی هدف
و از کنار آدم های غمگینی که هیچ مقصدی برای رفتن ندارند ،
آدم هایی که از یک جا ماندن و تکرار ،
خسته اند و در غارِ سکوتِ خویش ، فرو رفته اند
گاهی آنقدر فضای تکراریِ این شهر ، دلت را می زند که بی هوا بار و بندیل می بندی و خودت را به دستانِ نوازشگرِ جادّه می سپاری ...
گاهی آدم محتاج می شود به لَختی حواس پرتی ،
به تماشای خطوط ممتدی که پشتِ عبورِ خیابان جا می مانند و به تو یاد آور می شوند که ؛
روزهای سخت ، تمام خواهند شد .
باید سفر کرد گاهی ،
که هیچ چیز به اندازه ی یک عبورِ طولانی ، حال آدم را خوب نمی کند ...
باید عبور کرد
از کنار درختان ایستاده
از کنارِ تپه ها و کوه های بی هدف
و از کنار آدم های غمگینی که هیچ مقصدی برای رفتن ندارند ،
آدم هایی که از یک جا ماندن و تکرار ،
خسته اند و در غارِ سکوتِ خویش ، فرو رفته اند
گاهی آنقدر فضای تکراریِ این شهر ، دلت را می زند که بی هوا بار و بندیل می بندی و خودت را به دستانِ نوازشگرِ جادّه می سپاری ...
گاهی آدم محتاج می شود به لَختی حواس پرتی ،
به تماشای خطوط ممتدی که پشتِ عبورِ خیابان جا می مانند و به تو یاد آور می شوند که ؛
روزهای سخت ، تمام خواهند شد .
باید سفر کرد گاهی ،
که هیچ چیز به اندازه ی یک عبورِ طولانی ، حال آدم را خوب نمی کند ...
۷.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲