اعتراف می کنم که خسته ام، یقین دارم همین اندک انرژیِ این
اعتراف میکنم که خستهام، یقین دارم همین اندک انرژیِ این روزهایم بلاخره به یغما میرود و من میمانم و تنی که دیگر تواناییِ هیچ کاری را ندارد، دیگر هیچ کسی من را به یاد نخواهد آورد نه آن خیابانی که هر روز تنه فرسودهام از آن عبور میکرد و نه حتی آن اتاقی که هر شب شاهدِ دیوانگی هایم بوده، فراموش میشوم گویی هرگز من نبودم نه اسمی،نه جسمی و نه روحی.
۳.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.