۶۱. ادعای سید علی محمد شیرازی ۵👇
۶۱. ادعای سید علی محمد شیرازی ۵👇
ادوارد براون سرانجام علی محمد باب را اینگونه تبیین می نماید:👇
میرزا تقیخان امیرکبیر که در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود، به شاه پیشنهاد اعدام باب را داد. در محل اعدام عده کثیری از ساکنین تبریز جمع شده بودند. برخی به خاطر علاقه به باب، برخی از روی خصومت با او و این که بتوانند مرگ او را ببینند و عدهای هم به خاطر کنجکاوی به آن جا آمده بودند. جمعی از تماشاچیان وقتی که جوانی باب را دیدند و مشاهده کردند که او خود را نباخته است به او علاقهمند شدند، با این که قبلاً نسبت به او بیاعتنا و یا دشمن بودند.
باب را به همراه محمدعلی زنوزی یکی از مریدانش، در فاصله چند قدمی یکدیگر آویزان نمودند. پس از شلیک تفنگها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنهان نمود. پس از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛ زیرا گلولهها فقط به طنابها خورده بود و سبب بازشدن طناب و نجات باب شده بود. باب را که فرار کرده بود در اتاقی یافتند و دوباره به محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سر باز زدند. گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب کشته شد. (ر.ک: یکسال در میان ایرانیان، ص ۷۸–۷۶)
بدین ترتیب معلوم شد این امر صرفا یک تصادف بوده و سربازان ابتدایی به جهت لرزیدن دستانشان بر طناب ها شلیک کرده اند و کرامت و اعجازی در آن وجود نداشته است.
ادامه دارد..
#مدعیان_دروغین #متمهدیان #مدعیان_دروغین_مهدویت
ادوارد براون سرانجام علی محمد باب را اینگونه تبیین می نماید:👇
میرزا تقیخان امیرکبیر که در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود، به شاه پیشنهاد اعدام باب را داد. در محل اعدام عده کثیری از ساکنین تبریز جمع شده بودند. برخی به خاطر علاقه به باب، برخی از روی خصومت با او و این که بتوانند مرگ او را ببینند و عدهای هم به خاطر کنجکاوی به آن جا آمده بودند. جمعی از تماشاچیان وقتی که جوانی باب را دیدند و مشاهده کردند که او خود را نباخته است به او علاقهمند شدند، با این که قبلاً نسبت به او بیاعتنا و یا دشمن بودند.
باب را به همراه محمدعلی زنوزی یکی از مریدانش، در فاصله چند قدمی یکدیگر آویزان نمودند. پس از شلیک تفنگها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنهان نمود. پس از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛ زیرا گلولهها فقط به طنابها خورده بود و سبب بازشدن طناب و نجات باب شده بود. باب را که فرار کرده بود در اتاقی یافتند و دوباره به محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سر باز زدند. گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب کشته شد. (ر.ک: یکسال در میان ایرانیان، ص ۷۸–۷۶)
بدین ترتیب معلوم شد این امر صرفا یک تصادف بوده و سربازان ابتدایی به جهت لرزیدن دستانشان بر طناب ها شلیک کرده اند و کرامت و اعجازی در آن وجود نداشته است.
ادامه دارد..
#مدعیان_دروغین #متمهدیان #مدعیان_دروغین_مهدویت
۹۷۹
۱۲ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.