به مقصد تو شب و روز رهسپارم من
به مقصد تو شب و روز رهسپارم من
به سرزمین غزل آخرین سوارم من
هنوز با همه قلب های عاشق شهر
برای دیدن تو لحظه می شمارم من
خدا به جاذبه ات غبطه می خورد شیرین
تو را چنین که مصرانه دوست دارم من
تو سبز باش که جز تو مرا خیالی نیست
اگر برای تو این عمر را ببارم من
همیشه سد تنم مانع عبورم بود
ببین چگونه برای تو سر به دارم من
بیا که بشکند این سنگ بغض پاییزی
برای گریه پر از ابر نوبهارم من
نپرس کیست که بر سینه تنگ می فشرم؟
به جز خیال خوشت در بغل چه دارم من؟
تویی گناه بزرگی که ناگزیر توأم
مرا ببر به بهشتت گناهکارم من
مرا رها کن از این درد سخت دلتنگی
مرا ببوس بغل کن مرا خمارم من
به سرزمین غزل آخرین سوارم من
هنوز با همه قلب های عاشق شهر
برای دیدن تو لحظه می شمارم من
خدا به جاذبه ات غبطه می خورد شیرین
تو را چنین که مصرانه دوست دارم من
تو سبز باش که جز تو مرا خیالی نیست
اگر برای تو این عمر را ببارم من
همیشه سد تنم مانع عبورم بود
ببین چگونه برای تو سر به دارم من
بیا که بشکند این سنگ بغض پاییزی
برای گریه پر از ابر نوبهارم من
نپرس کیست که بر سینه تنگ می فشرم؟
به جز خیال خوشت در بغل چه دارم من؟
تویی گناه بزرگی که ناگزیر توأم
مرا ببر به بهشتت گناهکارم من
مرا رها کن از این درد سخت دلتنگی
مرا ببوس بغل کن مرا خمارم من
۲.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.