خواستم فحشی نثارش کنم ولی ترسم اجازه نمیداد
خواستم فحشی نثارش کنم ولی ترسم اجازه نمیداد
یهو حرکت یچیزی رو روی پام حس کردم لط .. لطفا بگو این مار نیست که روی پامه... دقیقا خودشه دیگه داشت اشکم در میومد یونگی لطفا یکاریش بکن یهو یونگی از پشتم اومد جلوم و خم شد تو صورتم هوممم، حالا ترست رو فهمیدم نگاش کن واقعا چشماش اشکی شده منظورشو نگرفتم رو پام رو نگاه کردم که هیچ اثری از مار ندیدم فقط یه گیاه بود که داشت پامو لمس میکرد و باعث شده بود من فکر کنم ماره تو چند ثانیه بغضم از بین رفت و خشم کامل جاشو گرفت با اخم به یونگی نگاه کردم که داشت با
خنده نگام میکردم
یونگیا، همین الان فرار کن وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
مثلا میخوای چیکار کنی؟
ویشگونی از شکمش گرفتم که دستشو گذاشت روش ابروهام بالا پرید، قلقلک بود؟
یا چیکار میکنی؟
تو واقعا قلقلک هستی؟
یهو حرکت یچیزی رو روی پام حس کردم لط .. لطفا بگو این مار نیست که روی پامه... دقیقا خودشه دیگه داشت اشکم در میومد یونگی لطفا یکاریش بکن یهو یونگی از پشتم اومد جلوم و خم شد تو صورتم هوممم، حالا ترست رو فهمیدم نگاش کن واقعا چشماش اشکی شده منظورشو نگرفتم رو پام رو نگاه کردم که هیچ اثری از مار ندیدم فقط یه گیاه بود که داشت پامو لمس میکرد و باعث شده بود من فکر کنم ماره تو چند ثانیه بغضم از بین رفت و خشم کامل جاشو گرفت با اخم به یونگی نگاه کردم که داشت با
خنده نگام میکردم
یونگیا، همین الان فرار کن وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
مثلا میخوای چیکار کنی؟
ویشگونی از شکمش گرفتم که دستشو گذاشت روش ابروهام بالا پرید، قلقلک بود؟
یا چیکار میکنی؟
تو واقعا قلقلک هستی؟
۲۵۹
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.