نامجون: ها چیه ؟
نامجون: ها چیه ؟
لینا : من کجام منو آزاد کن
نامجون : به همین خیال باش
نامجون: بیا اینو بخور حالا
لینا : من میخوام برممممم
ویو لینا
یهو هلش دادم افتاد زمین و از فرصت استفاده کردم و فرار کردم همین که جلو ی در ورودی بودم که نگهبان نگذاشت فرار کنم بعدش اون پسره اومد و منو با خوش برد بالا
نامجون: منو باش که برات سوپ درست کردم
لینا : من مامانمو میخوام هق هق( گریه )
نامجون: حالا گریه نکن
رفتم و بغلش کردم
نامجون: هیشش آروم باش باشه دیگه اینجا زندانی نیستی
لینا : خوشحال شدم واقعا میتونم برم پیش مامانم
نامجون: خیر منظورم اینکه میتونی تو ی عمارت بگردی
ویو نامجون
رفتم و اتاقش رو نشون دادم یه اتاق با تم آبی آسمانی و سفید بود
لینا : ممنون راستی اسمت رو میتونم بپرسم ؟
نامجون: اوه من کیم نامجون هستم
......
لینا : من کجام منو آزاد کن
نامجون : به همین خیال باش
نامجون: بیا اینو بخور حالا
لینا : من میخوام برممممم
ویو لینا
یهو هلش دادم افتاد زمین و از فرصت استفاده کردم و فرار کردم همین که جلو ی در ورودی بودم که نگهبان نگذاشت فرار کنم بعدش اون پسره اومد و منو با خوش برد بالا
نامجون: منو باش که برات سوپ درست کردم
لینا : من مامانمو میخوام هق هق( گریه )
نامجون: حالا گریه نکن
رفتم و بغلش کردم
نامجون: هیشش آروم باش باشه دیگه اینجا زندانی نیستی
لینا : خوشحال شدم واقعا میتونم برم پیش مامانم
نامجون: خیر منظورم اینکه میتونی تو ی عمارت بگردی
ویو نامجون
رفتم و اتاقش رو نشون دادم یه اتاق با تم آبی آسمانی و سفید بود
لینا : ممنون راستی اسمت رو میتونم بپرسم ؟
نامجون: اوه من کیم نامجون هستم
......
۷.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.