تاریخ کوتاه ایران و جهان-213
تاریخ کوتاه ایران و جهان-213
__________________________________________
بخش کردن (تقسیم) قلمروی «شاهنشاهی ایران» به چندین خِشَتَرَ (ساترا)
_________________________________________________________________
«داریوش یکم» قلمروی شاهنشاهی ایران را به چندین خِشَتَرَ (ساترا) بخش (تقسیم) نمود ، و برای هر کدام ، یک خِشَتَرَپاون (ساتراپ) گماشت . امروزه ، واژهء «خِشَتَرَ» به «شهر» و واژهء «خِشَتَرَپاون» به «شهربان» دگرش یافته است (تغییر کرده است) . یادآوری میشود که در زبان پارسی هخامنشی «خِشَتَرَ» برابر بود با یک «استان خودگردان» ، و نه یک شهر امروزی . همچنین یادآوری میشود که یونانیان واژهء «خِشَتَرَپاون» را «ساتراپ» آوایش (تلفظ) میکردند .
شمار (تعداد) خِشَتَرَ ها (ساتراها) ، رفته رفته به بیست و شش خِشَتَرَ (ساترا) افزایش یافت . ولی باید گفت که در هنگام کنده کاری شدن سنگنوشتهء (کتیبهٔ) «نقش رستم» ، شمار (تعداد) خِشَتَرَ ها (ساتراها) به سی افزایش یافته بود . برای هریک از این خِشَتَرَ ها (ساتراها) ، دو تن از پایتخت کارگزار (مأمور) میشدند ؛ یکی از این دو ، به «فرماندهی ارتش خِشَتَرَ (ساترا)» ؛ و دیگری به «سردبیری خِشَتَرَ (ساترا)» گمارده می شد . یادآوری میشود که «سردبیرها» کار راهبری (اداره کردن) خِشَتَرَ ها (ساتراها) را بردوش داشتند ؛ و همچنین بازرس های شاهنشاه در خِشَتَرَ ها (ساتراها) بودند ؛ و به کنش (اجرا) درآمدن فرمان های شاهنشاه را پایش (مراقبت) میکردند . «سردبیرها» بمانند یک «پادشاه دست نشانده» ، دارای توانمندی و شکوه بودند ، ولی با اینچگونی (بااینحال) ، همهء کنش های این «سردبیرها» ، زیر دید ریزبینانهء شاهنشاه بودند تا آنها نتوانند اندیشهء جدا شدن از کشور را در مغز خود بپرورانند . این پایشها همچنین ، «سردبیرها» را از بهرهکشی خویشفرمایان {1} دور نگه میداشتند و همگاهانه (همزمان) از گردآوری کردن بیجای «همایه رس» (مالیات) برای خودشان جلوگیری می کرد.
پژوهشپایه ها (منابع تحقیق):
(1)
https://en.wikipedia.org/wiki/Darius_the_Great
(2)
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%DB%8C%DA%A9%D9%85
گسترده گوئی های (توضیحات) بیشتر:
{1}
دربارهء خویشفرمائیگرائی:
خویشفرمائیگرائی ، فرآوریشیوه ای (یک شیوهء تولیدی) است که در آن ، همهء مردم (بجز کودکان و نوجوانان) ، دارای سرمایه هستند ، و هرکس برای خودش «ارزش آفرینی» می کند ؛ و بهره کشی انسان از انسان را نمی توان در این فرآوریشیوه یافت . بواژگانی دیگر ، در این فرآوریشیوه ، «مزدبگیر» (کارگر یا کارمند) ، «برده» ، و یا «رعیت» را نمی توان یافت . خویشفرماها ، به دو شیوه میتوانند «کنش سودآورشی» (فعالیت اقتصادی) خود را انجام بدهند:
1- به تنهائی
مانند کسی که یک فروشگاه بیست متری برپا می کند و خودش بتنهائی در فروشگاهش ، به فروش کالاهایش می پردازد.
2- با همیاری خویشفرمایان دیگر
چند خویشفرما می توانند سرمایه های خودشان را روی هم بگذارند ، و با همیاری هم ، یک کارگاه یا کارخانه را برپا (تاسیس) کنند ، و در آن سرگرم کار شوند.
یک خواربارفروش که سرمایهء خود را برای خرید «فروشگاه و کالاهای فروشگاهش» هزینه می کند ، و خود به تنهائی به فروش کالاهایش می پردازد ، یک خویشفرماست . اگر بجای یک نفر ، دو یا چند نفر با هم ، چنین فروشگاهی را باز کنند و خودشان به فروش کالاهایشان بپردازند ، آنها یک «رسه داری همیاریانه (شرکت تعاونی) خویشفرمائی» را پدید آورده اند . ولی اگر آن خویشفرما ، و یا آن چند خویشفرما ، یک یا چند مزدبگیر را بکار بگیرند (استخدام کنند) ، به مزدبگیردارانی {سرمایه دارانی} کوچک دگرش خواهند یافت (تبدیل خواهند شد).
خویشفرمایانی هم هستند که «یاری های» (خدمات) خود را می فروشند ؛ نمونه ای از این گونه خویشفرمایان ، تاکسی داران گرامی هستند که هم دارای تاکسی خودشان هستند ، و هم خود با این تاکسی به جابجا کردن شهروندان می پردازند . همچنین ، یک پزشک که در درمانکدهء (مطب) خودش ، بتنهائی به کار پزشکی می پردازد ، و همچنین یک «اندزه دان» (مهندس) ، یا یک دادشناس (وکیل) که بتنهائی در کارکدهء (دفتر) خود کار می کنند نیز ، از خویشفرمایان هستند . اکنون بخوبی آشکار می شود که هریک از ما در درازای (طول) روز ، از خویشفرمایان فراوانی ، کالاها یا «یاری های» (خدمات) بارهء (مورد) نیاز خودمان را خریداری می کنیم.
__________________________________________
بخش کردن (تقسیم) قلمروی «شاهنشاهی ایران» به چندین خِشَتَرَ (ساترا)
_________________________________________________________________
«داریوش یکم» قلمروی شاهنشاهی ایران را به چندین خِشَتَرَ (ساترا) بخش (تقسیم) نمود ، و برای هر کدام ، یک خِشَتَرَپاون (ساتراپ) گماشت . امروزه ، واژهء «خِشَتَرَ» به «شهر» و واژهء «خِشَتَرَپاون» به «شهربان» دگرش یافته است (تغییر کرده است) . یادآوری میشود که در زبان پارسی هخامنشی «خِشَتَرَ» برابر بود با یک «استان خودگردان» ، و نه یک شهر امروزی . همچنین یادآوری میشود که یونانیان واژهء «خِشَتَرَپاون» را «ساتراپ» آوایش (تلفظ) میکردند .
شمار (تعداد) خِشَتَرَ ها (ساتراها) ، رفته رفته به بیست و شش خِشَتَرَ (ساترا) افزایش یافت . ولی باید گفت که در هنگام کنده کاری شدن سنگنوشتهء (کتیبهٔ) «نقش رستم» ، شمار (تعداد) خِشَتَرَ ها (ساتراها) به سی افزایش یافته بود . برای هریک از این خِشَتَرَ ها (ساتراها) ، دو تن از پایتخت کارگزار (مأمور) میشدند ؛ یکی از این دو ، به «فرماندهی ارتش خِشَتَرَ (ساترا)» ؛ و دیگری به «سردبیری خِشَتَرَ (ساترا)» گمارده می شد . یادآوری میشود که «سردبیرها» کار راهبری (اداره کردن) خِشَتَرَ ها (ساتراها) را بردوش داشتند ؛ و همچنین بازرس های شاهنشاه در خِشَتَرَ ها (ساتراها) بودند ؛ و به کنش (اجرا) درآمدن فرمان های شاهنشاه را پایش (مراقبت) میکردند . «سردبیرها» بمانند یک «پادشاه دست نشانده» ، دارای توانمندی و شکوه بودند ، ولی با اینچگونی (بااینحال) ، همهء کنش های این «سردبیرها» ، زیر دید ریزبینانهء شاهنشاه بودند تا آنها نتوانند اندیشهء جدا شدن از کشور را در مغز خود بپرورانند . این پایشها همچنین ، «سردبیرها» را از بهرهکشی خویشفرمایان {1} دور نگه میداشتند و همگاهانه (همزمان) از گردآوری کردن بیجای «همایه رس» (مالیات) برای خودشان جلوگیری می کرد.
پژوهشپایه ها (منابع تحقیق):
(1)
https://en.wikipedia.org/wiki/Darius_the_Great
(2)
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%DB%8C%DA%A9%D9%85
گسترده گوئی های (توضیحات) بیشتر:
{1}
دربارهء خویشفرمائیگرائی:
خویشفرمائیگرائی ، فرآوریشیوه ای (یک شیوهء تولیدی) است که در آن ، همهء مردم (بجز کودکان و نوجوانان) ، دارای سرمایه هستند ، و هرکس برای خودش «ارزش آفرینی» می کند ؛ و بهره کشی انسان از انسان را نمی توان در این فرآوریشیوه یافت . بواژگانی دیگر ، در این فرآوریشیوه ، «مزدبگیر» (کارگر یا کارمند) ، «برده» ، و یا «رعیت» را نمی توان یافت . خویشفرماها ، به دو شیوه میتوانند «کنش سودآورشی» (فعالیت اقتصادی) خود را انجام بدهند:
1- به تنهائی
مانند کسی که یک فروشگاه بیست متری برپا می کند و خودش بتنهائی در فروشگاهش ، به فروش کالاهایش می پردازد.
2- با همیاری خویشفرمایان دیگر
چند خویشفرما می توانند سرمایه های خودشان را روی هم بگذارند ، و با همیاری هم ، یک کارگاه یا کارخانه را برپا (تاسیس) کنند ، و در آن سرگرم کار شوند.
یک خواربارفروش که سرمایهء خود را برای خرید «فروشگاه و کالاهای فروشگاهش» هزینه می کند ، و خود به تنهائی به فروش کالاهایش می پردازد ، یک خویشفرماست . اگر بجای یک نفر ، دو یا چند نفر با هم ، چنین فروشگاهی را باز کنند و خودشان به فروش کالاهایشان بپردازند ، آنها یک «رسه داری همیاریانه (شرکت تعاونی) خویشفرمائی» را پدید آورده اند . ولی اگر آن خویشفرما ، و یا آن چند خویشفرما ، یک یا چند مزدبگیر را بکار بگیرند (استخدام کنند) ، به مزدبگیردارانی {سرمایه دارانی} کوچک دگرش خواهند یافت (تبدیل خواهند شد).
خویشفرمایانی هم هستند که «یاری های» (خدمات) خود را می فروشند ؛ نمونه ای از این گونه خویشفرمایان ، تاکسی داران گرامی هستند که هم دارای تاکسی خودشان هستند ، و هم خود با این تاکسی به جابجا کردن شهروندان می پردازند . همچنین ، یک پزشک که در درمانکدهء (مطب) خودش ، بتنهائی به کار پزشکی می پردازد ، و همچنین یک «اندزه دان» (مهندس) ، یا یک دادشناس (وکیل) که بتنهائی در کارکدهء (دفتر) خود کار می کنند نیز ، از خویشفرمایان هستند . اکنون بخوبی آشکار می شود که هریک از ما در درازای (طول) روز ، از خویشفرمایان فراوانی ، کالاها یا «یاری های» (خدمات) بارهء (مورد) نیاز خودمان را خریداری می کنیم.
۲.۹k
۰۹ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.