مادر محمد رضا دهقان میگفت: یه سال که اربعین رفتیم کربلا ب
مادر محمد رضا دهقان میگفت: یه سال که اربعین رفتیم کربلا بهم گفت مامان سال دیگه اربعین من نیستم...یه بار هم که با دوستاش توی امامزاده علی اکبر چیذر مشغول عزاداری بودند یکی از دوستاش بهم زنگ زد و گفت..محمد حالش بد شده..فوری خودم رسوندم اونجا دیدم حالش بده قندش افتاده بود..داشتم میبردمش توی ماشین با همون حالش بهم گفت مامان منو اینجا دفن کنید..
برای من که مادرش بودم زدن این حرفا خیلی سخت بود..اما الان میفهمم که پسرم چه ارزویی در دلش داشته و بلاخره به حاجتش رسید..به قول خودش اون یک رسول خلیلی دیگه بود که باید به اون میرسید...
#شهید
#شهادت
#شهدا
#مدافع حرم
برای من که مادرش بودم زدن این حرفا خیلی سخت بود..اما الان میفهمم که پسرم چه ارزویی در دلش داشته و بلاخره به حاجتش رسید..به قول خودش اون یک رسول خلیلی دیگه بود که باید به اون میرسید...
#شهید
#شهادت
#شهدا
#مدافع حرم
۲.۶k
۱۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.