جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۱۰
ادمین ویو:
با هزار بدبختی و غر بلخره ات برای کوک تونست اون ماسک تغییر چهره رو بزنه(اسلاید دوم قیافه جونگکوک هست)
کوک:ایششش چرا نمی چسبه؟!
ات:خب صب کنننن
کوک:صورتم می خارههههه
ات:بهش دست نزنیااا
کوک:نهههه
ات رفت بیرون و درو قفل کرد و جونگکوک با غضب خودشو انداخت روی تخت
کوک:پس کی به من اعتماد می کنی؟
ات سریع زنگ زد به یه ارایشگر و گفت سریع خودشو برسونه عمارتش(متاسفانه اونجوری که تعریف کرده بودم عکس پیدا نکردم براتون بزارم از عمارت)ات بهش گفت که زیر موهاشو سبز کنه ولی هانا اونقد اصرار کرد که بلوند بشه ات مثل همیشه دستشو گذاشت روی سرش و باشه سرم درد گرفتی گفت البته که این قیافه ی مهربونشه
وقتی کار اون ارایشگر تموم شد ات دوبرابر دستمزدشو همونطور که قول داده بود بهش داد و رفت حموم که رنگ موهارو بشوره از حموم اومد بیرون و موهاشو خشک کرد دید که نه واقعن هانا راست میگفت و موی بلوند بهش میومد
یهویی یاد جونگکوک افتاد گوشی خودشو بر داشت و رفت پیشش تا لباس سفارش بدن
کوک:من یه کمد لباس نو دارما
ات:خب کدومو می خوای؟(بی حوصله)
جونگکوک داشت دنبال لباس می گشت ات هم داشت نگاهش می کرد یه کت چرم برداشت(لباسای جفتشون توی اسلاید دومه) با یه تیشرت مشکی که زیرش بپوشه(دیگه عکس اینو پیدا نکردم:l )با یه شلوار بگ
ات:می تونی پایین لباسا کفش پیدا کنی
جونگکوک نگاهی به طبقه ی پایین کمد دیوار کرد پر از کفش بود یه نیم بوت برداشت و گذاشت کنار بقیه ی چیزا
ات:الان میام
رفت و سریع برگشت با خودش یه گردنبند دولاین و یه انگشتر استار اورد
ات:اینا رو هم بنداز
روح نباشین لایک کنیددددد
من دارم زحمت می کشمممم
پارت۱۰
ادمین ویو:
با هزار بدبختی و غر بلخره ات برای کوک تونست اون ماسک تغییر چهره رو بزنه(اسلاید دوم قیافه جونگکوک هست)
کوک:ایششش چرا نمی چسبه؟!
ات:خب صب کنننن
کوک:صورتم می خارههههه
ات:بهش دست نزنیااا
کوک:نهههه
ات رفت بیرون و درو قفل کرد و جونگکوک با غضب خودشو انداخت روی تخت
کوک:پس کی به من اعتماد می کنی؟
ات سریع زنگ زد به یه ارایشگر و گفت سریع خودشو برسونه عمارتش(متاسفانه اونجوری که تعریف کرده بودم عکس پیدا نکردم براتون بزارم از عمارت)ات بهش گفت که زیر موهاشو سبز کنه ولی هانا اونقد اصرار کرد که بلوند بشه ات مثل همیشه دستشو گذاشت روی سرش و باشه سرم درد گرفتی گفت البته که این قیافه ی مهربونشه
وقتی کار اون ارایشگر تموم شد ات دوبرابر دستمزدشو همونطور که قول داده بود بهش داد و رفت حموم که رنگ موهارو بشوره از حموم اومد بیرون و موهاشو خشک کرد دید که نه واقعن هانا راست میگفت و موی بلوند بهش میومد
یهویی یاد جونگکوک افتاد گوشی خودشو بر داشت و رفت پیشش تا لباس سفارش بدن
کوک:من یه کمد لباس نو دارما
ات:خب کدومو می خوای؟(بی حوصله)
جونگکوک داشت دنبال لباس می گشت ات هم داشت نگاهش می کرد یه کت چرم برداشت(لباسای جفتشون توی اسلاید دومه) با یه تیشرت مشکی که زیرش بپوشه(دیگه عکس اینو پیدا نکردم:l )با یه شلوار بگ
ات:می تونی پایین لباسا کفش پیدا کنی
جونگکوک نگاهی به طبقه ی پایین کمد دیوار کرد پر از کفش بود یه نیم بوت برداشت و گذاشت کنار بقیه ی چیزا
ات:الان میام
رفت و سریع برگشت با خودش یه گردنبند دولاین و یه انگشتر استار اورد
ات:اینا رو هم بنداز
روح نباشین لایک کنیددددد
من دارم زحمت می کشمممم
۳.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.