گرگ درنده و روباه ناز پارت 1
دنیای مجازی
روزی =داشتم با دوستانم تو پارک نوشیدنی می خوردیم که ناگهان یک پیامی برای گوشیم امد گوشیمو به طرف خودم اوردم داشتم نگاهش میکردم یهو همه ناپدید شدنترسیدم و بی هوش شده بودم
جیمین همه باغچه هارو بگردید بله پادشاه
روزی= پاشدم که روی باغچه ی پر از گل بیهوش شده بودم یک زنی امد و گفت دخترم چرا رو گل های باغچه خابیدی پاشدم دیدم که خواب نیست گفتم یعنی مردم من هنوز جون بودم چرا خدا مله دخترم داری چی کار میکنی تو نمردی روزی =چی من الان نمردم پس کجام ملکه تو دختر منی دختر پادشاه و تو تک فرزندی روزی امد بیرون که دیدم همه دوتا گوش دارن دست رو بردم بالای سرم دوتا گوش دارم نهههه چقدر نرمه بعد 3 روز همه چیز برای من اشکار شده بود که به دنیای مجازی رفته بودم دلم برای پدر و مادرم تنگ شده بود منم دلم می خواست مثل دخترای که اونجا بودم برم شکار رفتم یک لباس نظامی که خیلی جاهاش تور بود گفتم اینجا رو ول کن روزی رفتم بیرون کسی منو نشناخت چون موهامو بسته بودم رفتم بیرون توی شکار چیزای عجیبی رو دیدم که خیلی زیبا بودن یک خرگوش سفید را پیدا کردم نمی خواستم کسی اونو ببینه چون می خوردنش
جیمن =می خواستم برای اولین بار که پادشاه شدم برم رفتم که یکی از روباه ها رو بدزدم خیلی کیف میکنم با این کار خودمو اماده کردم که دیدم یک روباه خوشکلی رو دیدم گفتم شکار خودمه
روزی =ارام ارام می رم جلو تا کسی نفهمه یهو ایستادم یکی از پشت منو گرفته بود ولم کرد یه نگاهی بهش کردم گفتم گرگ اول نترسیدم رفتم دستم را روی گوشش گذاشتم خیلی نرم بود
جیمن خجالت کشید ولم کن روزی اوی ببخشید شما گرگین جیمین اره روزی من الان باید فرار کنم جیمن اره وله الان تو شکار منی روزی پس من باید در رم
تا پارت بعد love 😙
روزی =داشتم با دوستانم تو پارک نوشیدنی می خوردیم که ناگهان یک پیامی برای گوشیم امد گوشیمو به طرف خودم اوردم داشتم نگاهش میکردم یهو همه ناپدید شدنترسیدم و بی هوش شده بودم
جیمین همه باغچه هارو بگردید بله پادشاه
روزی= پاشدم که روی باغچه ی پر از گل بیهوش شده بودم یک زنی امد و گفت دخترم چرا رو گل های باغچه خابیدی پاشدم دیدم که خواب نیست گفتم یعنی مردم من هنوز جون بودم چرا خدا مله دخترم داری چی کار میکنی تو نمردی روزی =چی من الان نمردم پس کجام ملکه تو دختر منی دختر پادشاه و تو تک فرزندی روزی امد بیرون که دیدم همه دوتا گوش دارن دست رو بردم بالای سرم دوتا گوش دارم نهههه چقدر نرمه بعد 3 روز همه چیز برای من اشکار شده بود که به دنیای مجازی رفته بودم دلم برای پدر و مادرم تنگ شده بود منم دلم می خواست مثل دخترای که اونجا بودم برم شکار رفتم یک لباس نظامی که خیلی جاهاش تور بود گفتم اینجا رو ول کن روزی رفتم بیرون کسی منو نشناخت چون موهامو بسته بودم رفتم بیرون توی شکار چیزای عجیبی رو دیدم که خیلی زیبا بودن یک خرگوش سفید را پیدا کردم نمی خواستم کسی اونو ببینه چون می خوردنش
جیمن =می خواستم برای اولین بار که پادشاه شدم برم رفتم که یکی از روباه ها رو بدزدم خیلی کیف میکنم با این کار خودمو اماده کردم که دیدم یک روباه خوشکلی رو دیدم گفتم شکار خودمه
روزی =ارام ارام می رم جلو تا کسی نفهمه یهو ایستادم یکی از پشت منو گرفته بود ولم کرد یه نگاهی بهش کردم گفتم گرگ اول نترسیدم رفتم دستم را روی گوشش گذاشتم خیلی نرم بود
جیمن خجالت کشید ولم کن روزی اوی ببخشید شما گرگین جیمین اره روزی من الان باید فرار کنم جیمن اره وله الان تو شکار منی روزی پس من باید در رم
تا پارت بعد love 😙
۸.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.