Colored stars
part ②⑦
و در اخر به یه بچه برخوردم رفتم نزدیک تر و چشماشو باز کردم
بچه: تـ... تو کی هستی
کوک: تو کی هستی اینجا چیکار میکنی
بچه: ا.... اون ز... زنه
به اسامی نگاه کردم همونو میگفت
کوک: این کیه اسامی بنال " داد "
اسامی: این بچه رو یه شب بابا تو ی قمار ره. ستش اورده ولی چون به حرف بابا گوش نداده اینجا گرفتار شده
کوک: چند سالته
بچه: سه
کوک: اسمت چیه مال کدوم خانواده ای
ته: تو تهیونی
کوک: چـ... چی
ته: این دختر عموی من تهیونه دوساله گم شده
تهیون: نـ... نه بابام منو فروخته
ته: الان میخوای اینو چیکار کنی
بازش کردم
کوک: نگهش میدارم بچه ی خوبیه
تهیون: ممنون هق" گریه "
دیا: عجیب نیست یه دختر سه ساله پیش یه پسر ۱۸ ساله بمونه
کوک: نچ عجیب نیست
به چشماش نگاه کردم
کوک: مطمئنی مال خانواده ی شماست
ته: نه چون عموی منم پیداش کرده بود
جیا: من میبرمس حموم کوک برو براش لباس بخر
دیا: من چون دختر دوستم لباس بچه دارم برم بیارم بدو جیا تو به کارت برس
بچه هه رو بردن بیرون
کوک: این نقاشیا چی میگن
اسامی: اینارو تو وقتی ۳سالت بود کشیدی
هوپی: ادم عجیبی هستی تو جئون
اسامی: ما هیچ وقت معنیشو نفهمیدیم
کوک: اینا همه لحظه های امروزه نگا این زمانیه که دزده اومد این مال زمانیه که شما اومدین اینم الانه که این بچه رو پیدا کردم ولی این توی اتفاقات امروز نبوده اصلا این اتفاق نیوفتاده
ته: این همین الانه که به تابلو اشاره کردی
کوک: اهان
تابلو هارو شکستم و انداختمشون بیرون بعدم چون اونجا تمیز بود فقط رنگ بردم پایین و بعدش شروع به کشیدن قیافه ی اون دختر بچه رو دیوار شدم و اونجارو خیلی کیوت تزئین کردم و بوم و رنگ بردم اون پایین
کوک: اینم جایی که اون بچه نقاشی بکشه
بعدشم رنگایی که برای نقاشی اورده بودمو بردم بالا و رفتم دستامو شستم
اسامی: بابا اینجارو ببینه قش میکنه
هانول: چشه مثل خونه ی رویاهای منه
جیا: کشات کو میخوام موهای اینو ببندم
رفتم بالا و چندتا کش برداشتم و موهاشو خرگوشی بستم بعدشم بافتم
دیا: بلخره این وسیله ها یه جا به درد خورد
کوک: چرا چشمات هم رنگ منه
اسامی؛ کوک برو حموم رنگ موهات که نعنایی کردیو بشور خودش داره میره
کوک: اره باید همین کارو کنم صبحم کل رنگش رفته بود اسپری زدم
رفتم موهامو شستم و هودیه سفیدمو پوشیدم
کوک: اخه دیا هوی برای این بچه از کجات در اوردی
دیا: فرستادم تخت خوابی که تو اتاقم برای بچه ها بودم براش بیارن یه کمدم الان میارن مهد کودکم ثبت نامش کردم
همه چیزو اوردن و دیا وسیله اون اون بچه رو چید اون تو بعدشم وسیله های مهد کودکشو گذاشت اونتو
دیا: خب من میبرمش صبحا مهد اوکی
کوک: چرا تو
دیا: چون من ثبت نامش کردم و به عنوان خواهرم میبرمش...
و در اخر به یه بچه برخوردم رفتم نزدیک تر و چشماشو باز کردم
بچه: تـ... تو کی هستی
کوک: تو کی هستی اینجا چیکار میکنی
بچه: ا.... اون ز... زنه
به اسامی نگاه کردم همونو میگفت
کوک: این کیه اسامی بنال " داد "
اسامی: این بچه رو یه شب بابا تو ی قمار ره. ستش اورده ولی چون به حرف بابا گوش نداده اینجا گرفتار شده
کوک: چند سالته
بچه: سه
کوک: اسمت چیه مال کدوم خانواده ای
ته: تو تهیونی
کوک: چـ... چی
ته: این دختر عموی من تهیونه دوساله گم شده
تهیون: نـ... نه بابام منو فروخته
ته: الان میخوای اینو چیکار کنی
بازش کردم
کوک: نگهش میدارم بچه ی خوبیه
تهیون: ممنون هق" گریه "
دیا: عجیب نیست یه دختر سه ساله پیش یه پسر ۱۸ ساله بمونه
کوک: نچ عجیب نیست
به چشماش نگاه کردم
کوک: مطمئنی مال خانواده ی شماست
ته: نه چون عموی منم پیداش کرده بود
جیا: من میبرمس حموم کوک برو براش لباس بخر
دیا: من چون دختر دوستم لباس بچه دارم برم بیارم بدو جیا تو به کارت برس
بچه هه رو بردن بیرون
کوک: این نقاشیا چی میگن
اسامی: اینارو تو وقتی ۳سالت بود کشیدی
هوپی: ادم عجیبی هستی تو جئون
اسامی: ما هیچ وقت معنیشو نفهمیدیم
کوک: اینا همه لحظه های امروزه نگا این زمانیه که دزده اومد این مال زمانیه که شما اومدین اینم الانه که این بچه رو پیدا کردم ولی این توی اتفاقات امروز نبوده اصلا این اتفاق نیوفتاده
ته: این همین الانه که به تابلو اشاره کردی
کوک: اهان
تابلو هارو شکستم و انداختمشون بیرون بعدم چون اونجا تمیز بود فقط رنگ بردم پایین و بعدش شروع به کشیدن قیافه ی اون دختر بچه رو دیوار شدم و اونجارو خیلی کیوت تزئین کردم و بوم و رنگ بردم اون پایین
کوک: اینم جایی که اون بچه نقاشی بکشه
بعدشم رنگایی که برای نقاشی اورده بودمو بردم بالا و رفتم دستامو شستم
اسامی: بابا اینجارو ببینه قش میکنه
هانول: چشه مثل خونه ی رویاهای منه
جیا: کشات کو میخوام موهای اینو ببندم
رفتم بالا و چندتا کش برداشتم و موهاشو خرگوشی بستم بعدشم بافتم
دیا: بلخره این وسیله ها یه جا به درد خورد
کوک: چرا چشمات هم رنگ منه
اسامی؛ کوک برو حموم رنگ موهات که نعنایی کردیو بشور خودش داره میره
کوک: اره باید همین کارو کنم صبحم کل رنگش رفته بود اسپری زدم
رفتم موهامو شستم و هودیه سفیدمو پوشیدم
کوک: اخه دیا هوی برای این بچه از کجات در اوردی
دیا: فرستادم تخت خوابی که تو اتاقم برای بچه ها بودم براش بیارن یه کمدم الان میارن مهد کودکم ثبت نامش کردم
همه چیزو اوردن و دیا وسیله اون اون بچه رو چید اون تو بعدشم وسیله های مهد کودکشو گذاشت اونتو
دیا: خب من میبرمش صبحا مهد اوکی
کوک: چرا تو
دیا: چون من ثبت نامش کردم و به عنوان خواهرم میبرمش...
۶.۲k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.