جرقه عشق پارت ۶۰
همینجوری نشسته بودیم رو زمین بعد دیدم بچه یدونه از اعصاب بازیاش زد تو صورت من من:آییی کوک:سوفیا آی بچه صورت مامانتو داغون کردی سوجین:ما.ما.ن من:جونگ کوک شنیدی کوک:گفت مامان من:سوجین یه بار دیگه بگو سوجین:ما.ما.ن من:ای جان کوک:بگو بابا بگو سوجین:ما.ما.ن کوک:نه نه سوجینم بابا سوجین:ما.ما.ن کوک:توله سگ من:بگو مامان سوجین:تویه سلگ من:عه کی اینو گفت کوک:نه نمیگیا سوجین:با.با من:جونگ کوک کوک:دروغ میگه 😐ای آدم فروش من:😂😂😂😂 کوک:ببین عشقم نباید حرفای این فسقلیو باور کنی بعد سوجین اخم کرد به جونگ کوک(مواظب باشید این بچم وقتی اخم میکنه ترسناک میشه پسر کو ندارد نشان از پدر😐😂😂😂) کوک:چیه بعد رفت سمت جونگ کوک دسته منو گرفت بلند شد رفت محکم زد تو صورت جونگ کوک سوجین:بد😡(بد😂😂🤣🤣😐😂) کوک:تویی سوجین:تولی کوک:نخیرم تویی سوجین:تولی تولی من هیچ حرف نمیزدم کوک:بچه پررو دوباره زد تو صورت جونگ کوک کوک:آییی سوفیا بگیر بچتو من:بچه توعه 😐😂 سوجین:بد یدونه با مشت تو کتفم من:آی جونگ کوک چرا میزنی کوک:میخوام عکس العمل بچرو ببینم چقدر غیرتی سوجین:ممنی منو نشن بیجور بد بابا بد من:آره مامانم بابات بده کوک:مادر پسر اینه همین😐😂 سوجین:بیبند دهنیتو کوک:عه اینا رو از کجا یاد گرفتی سوجین:تو من:آفرین جونگ کوک کوک:چرا دروغ میگی بچه من:حرف راست و باید از بچه شنید کوک:بد سوجین:تولی کوک:تویی سوجین:تولی تولی تولی کوک:تویی تویی تویی سوجین:تو تو تو تو تو تو ممن بیبین بابایو من:جونگ کوک چرا سربه سر بچم میزاری 🙂 کوک:من باباتو نیستم سوجین:هسی کوک:نیستم سوجین:هسی هسی هسی😭😭😭 یهو گریه کرد من:عه مامان جونگ کوک ازیت نکن بچمو ببین گریش در اومد بعد سوجین اومد سمت من تو بغلم افتاد سوجین:ممن ای میگه بابایی من نیش بابایی م کیه پ 😭😭😭😭😭 من:مامان تو رو خدا گریه نکن بابات بابات کیه کوک:عکسا بیخود نشونش نمیدیا من:وقتی به بچه میگی باباش نیستی اینجوری میشه اون عکسش که زپرتی افتاده بود نشون سوجین دادم کوک:هی من:مامان ببین بابات سوجین:این چه ژشته من:کی گفته زشته مامان کوک:بچه اگه من زشتم پس توچی 😐 سوجین:توکه بابا م نیشتی اینجا چیکال میتونی بولو بیلون اژ ای خویه کوک:بشین بابا بچه اینجا خونه منه و منم مامانتو تنها نمیزارم سوجین:بولو من:مامان اون بابایه سوجین:ناح بولو کوک:اوکی من میرم تا ۱۰ میشمارم اگه نیومدی دنبالم جونگ کوک داشت میرفت کوک:سوفیا به بچه بگو دوسش داشتم و من بابا واقعیش بودم (مگه میخوای بری جنگ😐😂😂🤣🤣🤣) من رفتم در گوشه سوجین گفتم همون موقع رفت دنبال جونگ کوک دم در دویید رفت خیلی ناز دویید رفت جلو جونگ کوک و گرفت سوجین:نلو بابایی کوک:تو که گفتی من بابایت نیستم بلو سوجین:ببشید بابای
۸۳.۵k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.