𝘿𝙞𝙛𝙛𝙞𝙘𝙪𝙡𝙩 𝙡𝙤
Part 5
الکس:•با اخم برمیگرده و روی مبل میشینه
یکم از رفتار کوک دلخور بود
ولی انتظارم نداشت که مثل قبل باهاش رفتار کنه. اروم قرار دادو برمیداره .حس میکرد قلبش نمیزنه•
آقای جئون اینجا یه اشتباهی شده. من بادیگارد پسرتونم؟
من به خاطر شغلم مشکلی باهاش ندارم ولی فک نکنم پسرتون به خاطر غرورش این اجازه رو بده
& قبل از اینکه اجازه بده پدرش حرفی بزنه مث تیر از تو چله رها شده شروع میکنه به حرف زدن•
محض رضای فاکجوری رفتار نکن انگار منو میشناسی
مشکلی باهاش ندارم همینو بنویس
•کوک آسیب دیده بود و نمیدونست چجوری باید جبرانش کنه با اینکه نشون میداد براش مهم نیس•
•الکس خیلی خنثی برمیگرده سمت کوک
وقتی بحث کار میشد الکس جدی ترین بود. هیچ احساس یا شوخی ای وارد کارش نمیکرد•
اووو و چی باعث شده فکر کنی ادم مغرور و سست عنصری مثل تو میذاره من کارمو درست انجام بدم؟
& پوزخند عصبی ای بهش میزنه و مشتشو میکوبه روی میز•
مغرور؟ سست عنصر
هولی شت دختر جون انقد صفات خودتو برام شرح نده من که دیگه میدونم چجور آدمی هستی نمیخوام مسائل گذشته تو وارد کار کنم
به هر حال اونقد گذشته ام با تو مهم نبوده قطعا
سعی داشت الکس رو کفریش کنه•
___
ساکورا : هر حرفی که تهیونگ میزد باعث میشد قلبش درد بگیره چون ساکورا واقعا اون آدمی نبود که تهیونگ راجبش فکر میکرد
هیچوقت از اعتمادش سو استفاده نکرد ولی دیر بود•
وقتی هیچی نمیدونی با حرف نزدنت بیشتر خوشحال میشم
(• تهیونگ ابروهاشو میده بالا و با سرد ترین حالت ممکن بهش خیره میشه
لحنش میتونست آتیشو خاموش کنه.
هیچ احساسی توی لحنش پیدا نبود •
و کی به خوشحال یا ناراحت بودنت اهمیت میده بانو؟
درست همونطور که وقتی زمانش شد کسی به ناراحتیم اهمیتی نداد
ساکورا بعد از اون چند سالی که گذشته بود به سختی تونسته بود با خودش کنار بیاد و فک کردن به تهیونگ ناراحتش نکنه ولی الان دوباره همه چیز برگشته بود و هرچیزی حالش و میتونست بدتر کنه•
درسته .راجب قبلا حرف نزنیم بهتره آقای کیم
یعنی چه گذشته کوفتی ای بین دوتا کاپلمون بوده؟
الکس با کوک چیکار کرده؟ تهیونگ چه ضربه ای دیده؟
حمایت شه پارت بعدی امادست
ادامه دارد....
الکس:•با اخم برمیگرده و روی مبل میشینه
یکم از رفتار کوک دلخور بود
ولی انتظارم نداشت که مثل قبل باهاش رفتار کنه. اروم قرار دادو برمیداره .حس میکرد قلبش نمیزنه•
آقای جئون اینجا یه اشتباهی شده. من بادیگارد پسرتونم؟
من به خاطر شغلم مشکلی باهاش ندارم ولی فک نکنم پسرتون به خاطر غرورش این اجازه رو بده
& قبل از اینکه اجازه بده پدرش حرفی بزنه مث تیر از تو چله رها شده شروع میکنه به حرف زدن•
محض رضای فاکجوری رفتار نکن انگار منو میشناسی
مشکلی باهاش ندارم همینو بنویس
•کوک آسیب دیده بود و نمیدونست چجوری باید جبرانش کنه با اینکه نشون میداد براش مهم نیس•
•الکس خیلی خنثی برمیگرده سمت کوک
وقتی بحث کار میشد الکس جدی ترین بود. هیچ احساس یا شوخی ای وارد کارش نمیکرد•
اووو و چی باعث شده فکر کنی ادم مغرور و سست عنصری مثل تو میذاره من کارمو درست انجام بدم؟
& پوزخند عصبی ای بهش میزنه و مشتشو میکوبه روی میز•
مغرور؟ سست عنصر
هولی شت دختر جون انقد صفات خودتو برام شرح نده من که دیگه میدونم چجور آدمی هستی نمیخوام مسائل گذشته تو وارد کار کنم
به هر حال اونقد گذشته ام با تو مهم نبوده قطعا
سعی داشت الکس رو کفریش کنه•
___
ساکورا : هر حرفی که تهیونگ میزد باعث میشد قلبش درد بگیره چون ساکورا واقعا اون آدمی نبود که تهیونگ راجبش فکر میکرد
هیچوقت از اعتمادش سو استفاده نکرد ولی دیر بود•
وقتی هیچی نمیدونی با حرف نزدنت بیشتر خوشحال میشم
(• تهیونگ ابروهاشو میده بالا و با سرد ترین حالت ممکن بهش خیره میشه
لحنش میتونست آتیشو خاموش کنه.
هیچ احساسی توی لحنش پیدا نبود •
و کی به خوشحال یا ناراحت بودنت اهمیت میده بانو؟
درست همونطور که وقتی زمانش شد کسی به ناراحتیم اهمیتی نداد
ساکورا بعد از اون چند سالی که گذشته بود به سختی تونسته بود با خودش کنار بیاد و فک کردن به تهیونگ ناراحتش نکنه ولی الان دوباره همه چیز برگشته بود و هرچیزی حالش و میتونست بدتر کنه•
درسته .راجب قبلا حرف نزنیم بهتره آقای کیم
یعنی چه گذشته کوفتی ای بین دوتا کاپلمون بوده؟
الکس با کوک چیکار کرده؟ تهیونگ چه ضربه ای دیده؟
حمایت شه پارت بعدی امادست
ادامه دارد....
۷۵۱
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.