«باید این کار رو انجام بدی!»
«باید این کار رو انجام بدی!»
«نمیتونم !»
«اگه انجام ندی همه چی تموم میشه!»
«دیگه مهم نیست!»
«پس قراره تنهایی بکشی!»
«اینم مهم نیست»
«تو که دوست داشتی
چیشد، نظرت عوض شد؟»
«من عروسک خیمه شب بازی نیستم !
که هروقت خواستی پیشت باشم
هر کاری بخوای انجام بدم
منم آدمم
منم احساسات دارم
منم تا یه حدی ظرفیت دارم
مگه میشه تا این حد جلو برم ؟
دیگه جونی برام نمونده
دیگه نمیتونم ادامه بدم »
«بخاطر همین اخلاقته که کسی دوست نداره »
«من برده ی کسی نیستم
پس قرار نیست بخاطر افرادی مثل تو بجنگم
برای افرادی میجنگم که لیاقت داشته باشن»
«یعنی الان ناراحتی ؟»
«من دیگه حوصله ی ناراحت شدنم ندارم
فقط میخوام تنها باشم »
«در پی جماعت تبسمی داشتم
و در خلوت خود می گریستم
در روز هایم طلوعی داشتم
و در شب های تاریکه خود غروبی
کنون نیست احساسی
مگر باشد امانی
امان ؟
زین پس ندادم معنای آن
تا نباشد آرام جان ! »
«نمیتونم !»
«اگه انجام ندی همه چی تموم میشه!»
«دیگه مهم نیست!»
«پس قراره تنهایی بکشی!»
«اینم مهم نیست»
«تو که دوست داشتی
چیشد، نظرت عوض شد؟»
«من عروسک خیمه شب بازی نیستم !
که هروقت خواستی پیشت باشم
هر کاری بخوای انجام بدم
منم آدمم
منم احساسات دارم
منم تا یه حدی ظرفیت دارم
مگه میشه تا این حد جلو برم ؟
دیگه جونی برام نمونده
دیگه نمیتونم ادامه بدم »
«بخاطر همین اخلاقته که کسی دوست نداره »
«من برده ی کسی نیستم
پس قرار نیست بخاطر افرادی مثل تو بجنگم
برای افرادی میجنگم که لیاقت داشته باشن»
«یعنی الان ناراحتی ؟»
«من دیگه حوصله ی ناراحت شدنم ندارم
فقط میخوام تنها باشم »
«در پی جماعت تبسمی داشتم
و در خلوت خود می گریستم
در روز هایم طلوعی داشتم
و در شب های تاریکه خود غروبی
کنون نیست احساسی
مگر باشد امانی
امان ؟
زین پس ندادم معنای آن
تا نباشد آرام جان ! »
۸.۷k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.