Colored stars
part ②④
دیا: خیلی خونه ی جذابی داری
کوک: کتابام رسید میاین بچینیمشون
جیا: ارههههه
جعبه هارو بردم بالا و با دیا و جیا چیندمشون
دیا.: ابی قرمز سبز صورتی بنفش مشکی طوسی سفید قهوه ای نارنجی کاراملی اوکیه
اونا رفتن منم رفتم خوابیدم
صبح بیدار شدم و رفتم اکادمی
دیا: جونگکوک قبلی فوت شده و این دفعه ما دیگه بیبی بانی نداریم ددیه وحشی داریم
رفتم تو کلاس
همه: پشمام چه به موقع
کوک: آ خب به چپم " بی تفاوت "
رفتم سرجام نشستم که استاد و اسامی و هانا اومدن
هوپی: ۱ رفیقتون هانا اومده ۲ افسر کیم نمیاد ۳ اسامی باهاتون کار داره
سوجون: کوک میدونی چرا دوست پسرت نمیاد
اسامی: خب منم اومدم درمورد همین بگم اونا از هم جدا شدن و کوک دیگه اون بچه ای که میشناختین نیست اون خیلی عوض شده و وقتی این جمله ی...
کوک: چطور میگی منو میشناسی فرق من با من مثل خورشیدو ماه و شب و روزه چچطور روی من تسلط داری
اسامی: با کلمه های مخطلف شنیدین اون درحال تغییره
سوجون: اخه افسر به اون خوبی توی عوضی ای که باعث شدی کات کنین جئون
رفت بیرون که افسر پارک اومد
جیمین: جانگ من جامو با کیم عوض کردم
صبح که بیدار شدم حالم خیلی بد بود ولی بی خیالش شدم اما الان سرم گیج میرع و دمای بدم بالا رفته بود
هوپی: کوک تو خوبی
به معنای نه سرمو تکون دادم و اومد دستشو گذاشت رو سرم
هوپی: تو تب داری پاشو برو خونه اصلا حالت خوب نیست
ته: من که در خواستتو قبول نکردم پارک
جیمین: بدبخت
افسر پارک رفت
هوپی: پاشو بهت میگم
کیفمو برداشتم و رفتم بیرون و درو بشتم و بهش تکیه دادم
ته: حالس خوب بود
هوپی: نچ تب داشت حالشم خیلی خراب بود
سوجون: افسر شما چرا باید از حال اون عوضی خبر دار باشید
ته: تو چرا نشستی اینجا در حالی که میتونی تو خونه خواب باشی درسته منو لون یه رابطه ای داشتبم و از هم جدا شدیم ولی همه تو زندگیشون یه تصمیمایی میگیرن که میتونه اشتباه باشه
رفتم اتاق پرستار. و یه مسکن گرفتمو خوردم بعدشم برگشتم تو کلاس
هوپی: تو مگه حالت بد نبود چرا نرفتی
کوک: پرستار گفت حالم خوبه منم نرفتم
هانا: همش نقش بوده تا خودشو خوب جلوه بده
رفتم جلو و رو به روش خم شدم
کوک: مال من نه ولی تو آرایش میکنی درحالی که میدونی ممنوعه تو اکادمی
هوپی: هانا پاشو برو دفتر سریع
هانا: پسره ی....
اومد بزنتم جاخالی دادم که خودش افتاد رو زمین پامو گذاشتم رو سرش و فشار دادم
کوک: داشتی میگفتی
هانا: زنگ بعد دوست پسرمو برات میارم
کوک: ترسی از تو و امثالت ندارم
با لگد پرتش کردم یه طرف دیگه
هوپی: ولی تو خوب نیستی هنوزم تب داری گمشو خونتون بچه جون
کوک: نه ندارم
جیا: چرا انقدر یخی
نفهمیدم چی شه که سیاهیییییی
♡ سه ساعت بعد ♡
دیا: الو کوک الو
کوک: چی شده
دیا:
دیا: خیلی خونه ی جذابی داری
کوک: کتابام رسید میاین بچینیمشون
جیا: ارههههه
جعبه هارو بردم بالا و با دیا و جیا چیندمشون
دیا.: ابی قرمز سبز صورتی بنفش مشکی طوسی سفید قهوه ای نارنجی کاراملی اوکیه
اونا رفتن منم رفتم خوابیدم
صبح بیدار شدم و رفتم اکادمی
دیا: جونگکوک قبلی فوت شده و این دفعه ما دیگه بیبی بانی نداریم ددیه وحشی داریم
رفتم تو کلاس
همه: پشمام چه به موقع
کوک: آ خب به چپم " بی تفاوت "
رفتم سرجام نشستم که استاد و اسامی و هانا اومدن
هوپی: ۱ رفیقتون هانا اومده ۲ افسر کیم نمیاد ۳ اسامی باهاتون کار داره
سوجون: کوک میدونی چرا دوست پسرت نمیاد
اسامی: خب منم اومدم درمورد همین بگم اونا از هم جدا شدن و کوک دیگه اون بچه ای که میشناختین نیست اون خیلی عوض شده و وقتی این جمله ی...
کوک: چطور میگی منو میشناسی فرق من با من مثل خورشیدو ماه و شب و روزه چچطور روی من تسلط داری
اسامی: با کلمه های مخطلف شنیدین اون درحال تغییره
سوجون: اخه افسر به اون خوبی توی عوضی ای که باعث شدی کات کنین جئون
رفت بیرون که افسر پارک اومد
جیمین: جانگ من جامو با کیم عوض کردم
صبح که بیدار شدم حالم خیلی بد بود ولی بی خیالش شدم اما الان سرم گیج میرع و دمای بدم بالا رفته بود
هوپی: کوک تو خوبی
به معنای نه سرمو تکون دادم و اومد دستشو گذاشت رو سرم
هوپی: تو تب داری پاشو برو خونه اصلا حالت خوب نیست
ته: من که در خواستتو قبول نکردم پارک
جیمین: بدبخت
افسر پارک رفت
هوپی: پاشو بهت میگم
کیفمو برداشتم و رفتم بیرون و درو بشتم و بهش تکیه دادم
ته: حالس خوب بود
هوپی: نچ تب داشت حالشم خیلی خراب بود
سوجون: افسر شما چرا باید از حال اون عوضی خبر دار باشید
ته: تو چرا نشستی اینجا در حالی که میتونی تو خونه خواب باشی درسته منو لون یه رابطه ای داشتبم و از هم جدا شدیم ولی همه تو زندگیشون یه تصمیمایی میگیرن که میتونه اشتباه باشه
رفتم اتاق پرستار. و یه مسکن گرفتمو خوردم بعدشم برگشتم تو کلاس
هوپی: تو مگه حالت بد نبود چرا نرفتی
کوک: پرستار گفت حالم خوبه منم نرفتم
هانا: همش نقش بوده تا خودشو خوب جلوه بده
رفتم جلو و رو به روش خم شدم
کوک: مال من نه ولی تو آرایش میکنی درحالی که میدونی ممنوعه تو اکادمی
هوپی: هانا پاشو برو دفتر سریع
هانا: پسره ی....
اومد بزنتم جاخالی دادم که خودش افتاد رو زمین پامو گذاشتم رو سرش و فشار دادم
کوک: داشتی میگفتی
هانا: زنگ بعد دوست پسرمو برات میارم
کوک: ترسی از تو و امثالت ندارم
با لگد پرتش کردم یه طرف دیگه
هوپی: ولی تو خوب نیستی هنوزم تب داری گمشو خونتون بچه جون
کوک: نه ندارم
جیا: چرا انقدر یخی
نفهمیدم چی شه که سیاهیییییی
♡ سه ساعت بعد ♡
دیا: الو کوک الو
کوک: چی شده
دیا:
۳.۸k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.